شمارهٔ ۵۶
شاهد ما چه غم ار پرده دروقلاش است
آفتاب است و نهان از نظر خفاش است
مردمان بیشتر آنست که غافل گذرند
زحدیثی که بهر کوچه و برزن فاش است
دل بی عشق بهر لحظه اسیر هوسی ست
خانه بی خانه خدا لعبگه او باش است
همه دانند که من بنده ی عشقم، چه عجب
عاقلان را بمن ای خواجه اگر پرخاش است
من یکی کودک نادانم و او استاد است
من یکی صورت بیجانم و او نقاش است
گر کشد ازنگهی زنده کند باز نشاط
آنکه تقدیر حیات از لب جان افزاش است
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شاهد ما چه غم ار پرده دروقلاش است
آفتاب است و نهان از نظر خفاش است
هوش مصنوعی: عزیز ما، چه غمی دارد اگر همسر ما در پشت پرده پنهان باشد، زیرا خورشید در آسمان وجود دارد و خفاشها نمیتوانند آن را ببینند.
مردمان بیشتر آنست که غافل گذرند
زحدیثی که بهر کوچه و برزن فاش است
هوش مصنوعی: بیشتر مردم توجهی به سخنانی ندارند که در همه جا و برای همه شنیده میشود.
دل بی عشق بهر لحظه اسیر هوسی ست
خانه بی خانه خدا لعبگه او باش است
هوش مصنوعی: دل بی عشق در هر لحظه به وسوسهای گرفتار است، درست مانند خانهای که بدون خداوند است و در واقع بازگشتی به او دارد.
همه دانند که من بنده ی عشقم، چه عجب
عاقلان را بمن ای خواجه اگر پرخاش است
هوش مصنوعی: همه میدانند که من عاشق عشق هستم، پس اگر عاقلان به من خرده میگیرند، جای تعجبی نیست.
من یکی کودک نادانم و او استاد است
من یکی صورت بیجانم و او نقاش است
هوش مصنوعی: من مثل یک کودک نادان هستم و او مانند یک استاد است. من شبیه یک تصویر بیجان هستم و او هنرمند نقاشی است که جان به آن میبخشد.
گر کشد ازنگهی زنده کند باز نشاط
آنکه تقدیر حیات از لب جان افزاش است
هوش مصنوعی: اگر کسی از حیاتی سرزنده دوباره نشاط را به وجود آورد، این به دلیل آن است که تقدیر زندگی از لب جان او برمیخیزد.

نشاط اصفهانی