گنجور

شمارهٔ ۵۵

آگاه کسی ز کار ما نیست
کاو را نظری به یار ما نیست
ماییم و دلی خراب و آن نیز
یک روز به اختیار ما نیست
صیدی که سر از کمند پیچد
در جرگهٔ شهسوار ما نیست
آن بنده که رای خویش جوید
در درگه شهریار ما نیست
خود بینی و خویشتن پرستی
رسمی ست که در دیار ما نیست
آگاه نشاط از غم ما
یاراست که غمگسار ما نیست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آگاه کسی ز کار ما نیست
کاو را نظری به یار ما نیست
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از کارهای ما خبر ندارد، چرا که او توجهی به عشق ما ندارد.
ماییم و دلی خراب و آن نیز
یک روز به اختیار ما نیست
هوش مصنوعی: ما دلی پریشان داریم و این دل هم روزی از اختیار ما خارج می‌شود.
صیدی که سر از کمند پیچد
در جرگهٔ شهسوار ما نیست
هوش مصنوعی: صیدی که از دام ما فرار کند، در میان رزم‌آوران ما وجود ندارد.
آن بنده که رای خویش جوید
در درگه شهریار ما نیست
هوش مصنوعی: بنده‌ای که به دنبال رای و نظر خود باشد، در محضر و درگاه پادشاه ما جایی ندارد.
خود بینی و خویشتن پرستی
رسمی ست که در دیار ما نیست
هوش مصنوعی: توجه به خود و خودخواهی در جامعه ما رواج ندارد.
آگاه نشاط از غم ما
یاراست که غمگسار ما نیست
هوش مصنوعی: دوست ما از خوشحالی‌هایمان باخبر است، اما غم‌های ما را کسی نمی‌داند.