گنجور

شمارهٔ ۵۴

جان و جانان، دل و دلبر به هم است
تن اگر دور بماند چه غم است
چشم و زلف تو ببایست که نیست
ورنه از سنبل و نرگس چه کم است
سینه با مهر تو آتشکده است
دیده با چهر تو بحرالارم است
بی تو من، من نیم و با تو توام
بی تو یا با تو وجودم عدم است
تو کرم میکنی ار تیغ زنی
من اگر جان نفشانم ستم است
مگر این شهر دل ماست نشاط
که در اینجا نشاط و نه غم است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جان و جانان، دل و دلبر به هم است
تن اگر دور بماند چه غم است
هوش مصنوعی: هر دو قلب و عشق، در وجود یکدیگر هستند. اگر تن از هم دور بماند، چه اهمیتی دارد؟
چشم و زلف تو ببایست که نیست
ورنه از سنبل و نرگس چه کم است
هوش مصنوعی: چشم‌ها و زلف‌های تو باید جذاب و زیبا باشند، وگرنه چه چیزی از گل سنبل و نرگس کمتر دارند؟
سینه با مهر تو آتشکده است
دیده با چهر تو بحرالارم است
هوش مصنوعی: دل من چون آتشکده‌ای است که پر از عشق و محبت به توست، و چشمانم همچون دریای آرام و عمیق است که زیبایی تو را در خود دارد.
بی تو من، من نیم و با تو توام
بی تو یا با تو وجودم عدم است
هوش مصنوعی: بدون تو من هیچ هستم و با تو به نوعی وجود دارم؛ بدون تو وجود من بی‌معناست.
تو کرم میکنی ار تیغ زنی
من اگر جان نفشانم ستم است
هوش مصنوعی: اگر تو با تیر و تیغ به من آسیب بزنی و من جان خود را فدای تو نکنم، این بی‌انصافی است.
مگر این شهر دل ماست نشاط
که در اینجا نشاط و نه غم است
هوش مصنوعی: آیا این شهر، دل ما نیست که اینجا پر از شادی و شوق است و هیچ نشانی از غم و اندوه ندارد؟