گنجور

شمارهٔ ۴۵

از خواجگان کرامت و از بندگان خطاست
آنجا که فضل تست چه باک از گناه ماست
ما را امید خواجه بسی به زطاعت است
آن بنده مجرم است که نومید از خداست
جز عجز و نیستی نپذیرند ارمغان
از ما که بازگشت بدر گاه کبریاست
سلطان عشق خیمه برون زد زهر دو کون
مارا از این چه غم که جهان سر بسر فناست
روزی گذر فکند بمن کاروان عشق
این آتشم بسینه از آن کاروان بجاست
آگه اگر نسازمت از سوز دل سزاست
گویم چه با طبیب زدردی که بی دواست
آسوده شد نشاط از آن زلف پیچ پیچ
کاندر شکنج هر خم موییش سد بلاست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از خواجگان کرامت و از بندگان خطاست
آنجا که فضل تست چه باک از گناه ماست
هوش مصنوعی: افرادی که دارای کرامت و بزرگی هستند، در صف بندگان و مریدان خداوند محسوب می‌شوند و در جایی که فضل و بخشش تو وجود دارد، نگران گناهان ما نباش.
ما را امید خواجه بسی به زطاعت است
آن بنده مجرم است که نومید از خداست
هوش مصنوعی: امید ما به آقای بزرگ بسیار بیشتر از نیکی‌ها و عبادت‌هاست. آن بنده‌ای که از رحمت خدا ناامید است، حقیقتاً گناهکار است.
جز عجز و نیستی نپذیرند ارمغان
از ما که بازگشت بدر گاه کبریاست
هوش مصنوعی: تنها از ناتوانی و عدم توانایی‌ام می‌توانند بیابند، چرا که بازگشت به درگاه بزرگ خداوند است.
سلطان عشق خیمه برون زد زهر دو کون
مارا از این چه غم که جهان سر بسر فناست
هوش مصنوعی: سلطان عشق خیمه‌ای بر افراشت و ما را از این دنیا رها کرد. چه نگرانی‌ای داریم وقتی که جهان در نهایت نابود خواهد شد؟
روزی گذر فکند بمن کاروان عشق
این آتشم بسینه از آن کاروان بجاست
هوش مصنوعی: روزی کاروان عشق از کنارم گذشت و آتش این عشق در سینه‌ام، نشانه‌ای از آن کاروان است.
آگه اگر نسازمت از سوز دل سزاست
گویم چه با طبیب زدردی که بی دواست
هوش مصنوعی: اگر نتوانی مرا از درد دل راحت کنی، پس چه بسا بگویم چه فایده‌ای دارد طبیب بودن کسی که درمانی برای درد ندارد.
آسوده شد نشاط از آن زلف پیچ پیچ
کاندر شکنج هر خم موییش سد بلاست
هوش مصنوعی: خوشحالی و نشاط من از زلف‌های پیچ‌خورده‌اش آرام گرفته، چون هر کجای موهایش به نوعی مانع مشکلات و سختی‌هاست.