شمارهٔ ۲۶
در دلم جلوه نما یا شمری فرسنگ است
پیش یک جلوه ی تو عرصه ی عالم تنگ است
سنگ بردار که در جام علایق زهر است
جام بگذار که در دست حوادث سنگ است
پا بسر تا ننهی سر ننهی بر در دوست
طی این راه مپندار که با فرهنگ است
تا تو بیرون نروی دوست نگنجد بدرون
نه همین دیده که دل در خور جاهش تنگ است
سحر را در بر اعجاز درنگی نبود
راستی جو چه غم ارخصم تو با نیرنگ است
بی ملامت ندهد عشق چنان ذوق نشاط
تو اگر نام بر آری بنکویی ننگ است
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در دلم جلوه نما یا شمری فرسنگ است
پیش یک جلوه ی تو عرصه ی عالم تنگ است
هوش مصنوعی: در دلم خودت را به نمایش بگذار، چرا که برای دیدن زیبایی تو، دنیا بسیار کوچک است.
سنگ بردار که در جام علایق زهر است
جام بگذار که در دست حوادث سنگ است
هوش مصنوعی: سنگی را بردار که در جام علاقهها زهر وجود دارد. جامی را قرار بده که در برابر حوادث سخت است.
پا بسر تا ننهی سر ننهی بر در دوست
طی این راه مپندار که با فرهنگ است
هوش مصنوعی: تا زمانی که پا به سر نگذاری و به درستی با دوست برخورد نکنی، خیال نکن که این مسیر آسان است و با فرهنگ بودن کافی است.
تا تو بیرون نروی دوست نگنجد بدرون
نه همین دیده که دل در خور جاهش تنگ است
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو بیرون نروی، دوست جایی در دل نمییابد و نه تنها این، بلکه چشم هم به خاطر تنگی دل نمیتواند به تو نگاه کند.
سحر را در بر اعجاز درنگی نبود
راستی جو چه غم ارخصم تو با نیرنگ است
هوش مصنوعی: در صبح زود تأثیری شگرف و حیرتانگیز وجود ندارد. راست را جستوجو کن، چه غم دارد اگر تو با فریب و نیرنگ مواجه هستی.
بی ملامت ندهد عشق چنان ذوق نشاط
تو اگر نام بر آری بنکویی ننگ است
هوش مصنوعی: عشق به اندازهای شوق و سرزندگی به تو میبخشد که هیچگونه سرزنشی نمیتواند تو را متأثر کند. حتی اگر نام کسی را به زبان بیاوری، این کار لکهای بر دامنت خواهد بود.