گنجور

شمارهٔ ۲۴

خار از آن باغ بپای دل ماست
که گل و گلبن آن از گل ماست
چشمه ی خضر درخشید ز دور
یا که تیغی بکف قاتل ماست
مشکلی نیست که آسان نشود
مشکل اینست که خود مشکل ماست
آتش افروز بخارش نظریست
بی سبب نیست که او مایل ماست
خیز و در خرمن خویش آتش زن
تا ببینی که چها حاصل ماست
بی نشاط آنکه نشاید دل اوست
بی غم آنکو که نشاید دل ماست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خار از آن باغ بپای دل ماست
که گل و گلبن آن از گل ماست
هوش مصنوعی: خارهای آن باغ دل ما را می‌آزارد، در حالی که گل‌ها و زیبایی‌های آن باغ از دل ما ناشی می‌شود.
چشمه ی خضر درخشید ز دور
یا که تیغی بکف قاتل ماست
هوش مصنوعی: چشمه‌ای از زندگی و تازگی در دوردست‌ها نمایان شده است، یا اینکه در دست قاتل، شمشیری وجود دارد که می‌تواند به ما آسیب بزند.
مشکلی نیست که آسان نشود
مشکل اینست که خود مشکل ماست
هوش مصنوعی: هیچ مسئله‌ای وجود ندارد که نتوان آن را حل کرد؛ اما مشکل اصلی این است که ما خود به بخشی از مشکل تبدیل شده‌ایم.
آتش افروز بخارش نظریست
بی سبب نیست که او مایل ماست
هوش مصنوعی: انسانی که آتش را روشن می‌کند، بی‌سبب به شعله‌ور شدن آن نگاه نمی‌کند و این نشان می‌دهد که او به ما علاقه دارد.
خیز و در خرمن خویش آتش زن
تا ببینی که چها حاصل ماست
هوش مصنوعی: بلند شو و در انبار خود آتش برافروز تا ببینی که چه چیزی به دست آورده‌ایم.
بی نشاط آنکه نشاید دل اوست
بی غم آنکو که نشاید دل ماست
هوش مصنوعی: کسی که شاداب نیست، لایق شادی دلش نیست و کسی که بی‌غم است، لایق بی‌غم بودن دل ما نیست.