گنجور

شمارهٔ ۱۸

شمیم باد بهاری ببین و فیض سحاب
ببوی طره ی ساقی بگیر جام شراب
بس است جلوه ی این دشمنان دوست نما
بیا که برفکنیم از جمال دوست نقاب
هزار جرم شمردم بخود چو رفتی دوش
شب عتاب تو بر من گذشت روز حساب
ز چشم اشک فشانم خیال دوست برفت
فسانه ایست که نقشی نمیزند در آب
چو اوست اول و آخر هم اوست، نیست نشاط
براه عشق تفاوت درنگ را ز شتاب

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شمیم باد بهاری ببین و فیض سحاب
ببوی طره ی ساقی بگیر جام شراب
هوش مصنوعی: نسیم دلپذیر بهار را استشمام کن و لذت باران را احساس کن؛ بیا و از زیبایی موهای ساقی الهام بگیر و جام شراب را در دست بگیر.
بس است جلوه ی این دشمنان دوست نما
بیا که برفکنیم از جمال دوست نقاب
هوش مصنوعی: کافی است که این افراد که خود را دوست نشان می‌دهند، به ما جلوه کنند. بیا و نقاب را از زیبایی واقعی دوست برداریم.
هزار جرم شمردم بخود چو رفتی دوش
شب عتاب تو بر من گذشت روز حساب
هوش مصنوعی: وقتی که تو دیشب رفتی، من هزاران خطا و اشتباه خود را به یاد آوردم. حالا که روز حساب رسیده، عتاب و سرزنش تو به من منتقل شده است.
ز چشم اشک فشانم خیال دوست برفت
فسانه ایست که نقشی نمیزند در آب
هوش مصنوعی: از چشمانم اشک می‌ریزد و یاد دوست به ذهنم می‌آید، اما این خیال و رویا همچون تصویرهایی است که در آب نقش نمی‌بندند و زود از بین می‌روند.
چو اوست اول و آخر هم اوست، نیست نشاط
براه عشق تفاوت درنگ را ز شتاب
هوش مصنوعی: او در ابتدا و انتهای هر چیز است. در راه عشق، تفاوتی بین آرامش و شتاب وجود ندارد و هیجانی در کار نیست.