گنجور

شمارهٔ ۱۲

جز بجان کس نشناسد صفت جانان را
هم بجانان بنگر تا بشناسی جان را
نیست هستی بجز از هستی و هستی همه اوست
خواجه بیهوده بخود می نهد این بهتان را
هوس خرمی از سر بنه ای طالب دوست
آتش افروز بخاری نخرد بستان را
ره چو مقصد بود آن به نبود پایانش
عاشق آن نیست که اندیشه کند پایان را
عشق نیران طلبش میبرد از باغ نعیم
ورنه آدم نپسندد بخود این حرمان را
کافرم خواند یکی وان دگرم مؤمن گفت
عشق هم کفر ببرد از من و هم ایمان را
رو خرابی طلب ای دل که نگیرند خراج
جز ز آباد و نبخشند مگر ویران را
در هوسخانه ی تن دیربماندیم، کجاست
مرگ تا برکند این لعبگه شیطان را
کشتی از لطمه ی موجی شکند، کوش نشاط
تا شوی بحر و بهم درشکنی توفان را

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جز بجان کس نشناسد صفت جانان را
هم بجانان بنگر تا بشناسی جان را
هوش مصنوعی: فقط کسی که جان دارد، ویژگی‌های محبوب خود را درک نمی‌کند. برای شناخت جان، باید به جانان نگاه کنی.
نیست هستی بجز از هستی و هستی همه اوست
خواجه بیهوده بخود می نهد این بهتان را
هوش مصنوعی: هیچ وجودی جز وجود او نیست و تمام وجود متعلق به اوست. پس چرا آقایی به خود این اتهام را می‌زند؟
هوس خرمی از سر بنه ای طالب دوست
آتش افروز بخاری نخرد بستان را
هوش مصنوعی: اگر به لذت‌های دنیوی و خوشی‌های زودگذر فکر کنی، در حقیقت خود را از دوستی با خدا دور کرده‌ای. عشق و محبت به خداوند و زیبایی‌های معنوی ارزشمندتر از هر خوشی زودگذر است.
ره چو مقصد بود آن به نبود پایانش
عاشق آن نیست که اندیشه کند پایان را
هوش مصنوعی: اگر راه به مقصد برسد، دیگر پایانی برای آن وجود ندارد. عاشق کسی نیست که به پایان فکر کند.
عشق نیران طلبش میبرد از باغ نعیم
ورنه آدم نپسندد بخود این حرمان را
هوش مصنوعی: عشق انسان را به سمت بهشتی می‌برد، اما اگر عشق نباشد، انسان تحمل این نقص و محرومیت را نخواهد داشت.
کافرم خواند یکی وان دگرم مؤمن گفت
عشق هم کفر ببرد از من و هم ایمان را
هوش مصنوعی: یکی مرا کافر نامید و دیگری مؤمن خواند. عشق چنان حالتی در من ایجاد کرده است که هم کفر را از من برده و هم ایمان را.
رو خرابی طلب ای دل که نگیرند خراج
جز ز آباد و نبخشند مگر ویران را
هوش مصنوعی: ای دل، بر خرابی و ویرانی بشتاب، زیرا تنها از جایی که آباد است مالی نمی‌گیرند و چیزی به جز ویرانه‌ها نمی‌بخشند.
در هوسخانه ی تن دیربماندیم، کجاست
مرگ تا برکند این لعبگه شیطان را
هوش مصنوعی: ما در این دنیای مادی و فانی مدت زیادی را سپری کردیم، کجاست مرگ تا این بازیچه‌ی شیطانی را از ما بگیرد؟
کشتی از لطمه ی موجی شکند، کوش نشاط
تا شوی بحر و بهم درشکنی توفان را
هوش مصنوعی: کشتی ممکن است به خاطر ضربه‌ی امواج بشکند، اما تو تلاش کن که با شادابی و نشاط، همچون دریایی باشی که در برابر طوفان قوی‌تر از همیشه ایستادگی می‌کند.