گنجور

شمارهٔ ۱۱

درد چون نیست چه تأثیر بود درمان را
گوی شو تا که ببینی اثر چوگان را
از من ای خاک در دوست خدا را بپذیر
بکجا باز برم این سر بی سامان را
چه عجب خلق اگر از تو بغفلت گذرند
آنکه درویش نباشد چه کند درمان را
دیده بستم که دل از یاد توام بستان است
جز برویت نگشایم در این بستان را
عهد گل تازه شد آن ساقی گلچهره کجاست
تا ز پیمانه بما تازه کند پیمان را
شاید از پرتو او روز وصالی سازد
آنکه از بخت من آورد شب هجران را
عاقل اندیشه ی جان دارد و عاشق جانان
بالله ار ما بشناسیم ز جان جانان را
دل یکی منزل غیب است نه منزلگه ریب
خلوت قدس مخوان بارگه شیطان را
ای که در کار نشاطت نظری هست مجوی
راز این غمزده ی دلشده ی حیران را
حال این قوم چه دانی تو که بهتر دانند
از نشاطی که بود فاش غم پنهان را

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

درد چون نیست چه تأثیر بود درمان را
گوی شو تا که ببینی اثر چوگان را
هوش مصنوعی: وقتی که دردی وجود ندارد، درمان چه تأثیری خواهد داشت؟ صحبت کن تا اثر بازی چوگان را مشاهده کنی.
از من ای خاک در دوست خدا را بپذیر
بکجا باز برم این سر بی سامان را
هوش مصنوعی: ای خاک، من از تو درخواست می‌کنم که خدا را بپذیری، زیرا نمی‌دانم با این سر بدون ترتیب و آشفته‌ام به کجا بروم.
چه عجب خلق اگر از تو بغفلت گذرند
آنکه درویش نباشد چه کند درمان را
هوش مصنوعی: عجب است که مردم از تو غافل شوند، آنکه درویش نیست چه اندازه می‌تواند به درمان او کمک کند؟
دیده بستم که دل از یاد توام بستان است
جز برویت نگشایم در این بستان را
هوش مصنوعی: چشم‌هایم را بستم تا از یاد تو دل بکنم، اما به جز روی تو هرگز در این باغ را نخواهم گشود.
عهد گل تازه شد آن ساقی گلچهره کجاست
تا ز پیمانه بما تازه کند پیمان را
هوش مصنوعی: زمان نویدبخش و زیبا آغاز شده است، اما ای ساقی خوشگل، کجا هستی؟ تا با شراب تازه‌ات، پیمان و دوستی ما را تجدید کنی.
شاید از پرتو او روز وصالی سازد
آنکه از بخت من آورد شب هجران را
هوش مصنوعی: شاید آن کسی که از خوش‌شانسی من، شب جدایی را به ارمغان آورده، بتواند با درخشش او، روز دیدار را بسازد.
عاقل اندیشه ی جان دارد و عاشق جانان
بالله ار ما بشناسیم ز جان جانان را
هوش مصنوعی: انسان هوشمند به عمق روح و معناهای آن توجه دارد، و عاشق واقعی به عشق خود ایمان دارد. اگر ما بتوانیم جان عاشق را بشناسیم، به درک عمیق‌تری از جان معشوق خواهیم رسید.
دل یکی منزل غیب است نه منزلگه ریب
خلوت قدس مخوان بارگه شیطان را
هوش مصنوعی: دل، جایی از عالم غیب و رازهاست و نباید آن را مکانی برای شک و تردید دانست. این مکان مقدس و روشن را نباید با بارگاه شیطان مقایسه کرد.
ای که در کار نشاطت نظری هست مجوی
راز این غمزده ی دلشده ی حیران را
هوش مصنوعی: ای کسی که در کار شادی‌ات نظری وجود دارد، نیا و راز این دل غمگین و سرگردان را جستجو نکن.
حال این قوم چه دانی تو که بهتر دانند
از نشاطی که بود فاش غم پنهان را
هوش مصنوعی: تو چه می‌دانی حال این مردم را، که خودشان بهتر از هر کس دیگری از شادی و سرورشان آگاه هستند، در حالی که غم و نگرانی‌های پنهانی در دل دارند.