گنجور

شمارهٔ ۹

بر لاله ژاله می‌چکد از ابر مشک‌فام
خوش‌تر ز ژاله باده و بهتر ز لاله جام
صبح است و بزم عید و می و مطرب و نبید
دولت مدید و بخت سعید و جهان به کام
گلزار را طراوت و ایام را نشاط
افلاک را سعادت و آفاق را نظام
در زلف روی ساقی و در شیشه عکس می
کَالبَدر فی الدجیه و الشَّمس فی الغمام
باشد حلال توبه نباشد دگر ز می
باشد حرام باده نباشد اگر به جام
باید فروخت سبحه اگر کس خرد به هیچ
باید خرید باده اگر کس دهد به وام
از طرف جوی می‌گذرد یار سرو قد
یا داده اعتدال هوا سرو را خرام
از فیض باد و لطف هوا جاودان زید
نقشی اگر بر آب نگارند در منام
جذب صبا به گوش رساند صدای آن
بگذارد ار پری به چمن در خیال گام
اجزای بوستان نه چنان التیام یافت
کاجسام را به وهم توان داد انقسام
گلزار را بر گویی معشوق و عاشقند
کاین تا بگرید آن دگر آید در ابتسام
دوشیزگان باغ مگر آگهند ازین
کامروز شاه را شده در گلسِتان مقام
کار است باد گلشن و گسترد سبزه فرش
آورد ژاله باده و پر کرد لاله جام
برخاست سرو و بید فرو بُرد سر به زیر
بگشود دیده نرگس و بر بست غنچه کام
تعظیم پیشگاه حضور شهنشه است
شمشاد را که گاه رکوع است و گه قیام
آن بوستانِ مکرمت آن آسمانِ جود
خورشید سایه خسرو جمشید احتشام
خاقان دهر فتحعلی شاه کز ازل
جودش رهینِ کف شد و فتحش قرینِ نام
ای از پی وجود تو اجسام را نظام
اجرام در سجود وجود تو صبح و شام
آفاق را ز پاس تو گیرند احتساب
ارزاق را ز جود تو یابند خاص و عام
سود از تو برد عالم و گنج تو بی‌زیان
آفاق شد مسخر و تیغ تو در نیام
از حضرتِ تو رفته به هندوی چرخ پیک
وز سطوتِ تو داده به تُرکِ فلک پیام
از عدل و فضل و رأفت و سطوت سرشته‌اند
ارکان دولتت که مصون باد از انهدام
ملکت مزاج دید ز اضداد معتدل
نبود عجب پذیرد اگر تا ابد قوام
آری در اعتدال حقیقی وجود نیست
ور هست ایمن است ز آسیب انعدام
هنگام احتیاج توان دید دست تو
کز جرم آفتاب توان دید در ظلام
ابرِ کَفَت به ریزش و آنگه بقای آز
خورشید پرتو افکن و آنگه لقای شام
آسوده است خصم تو از خصمی سپهر
صید زبون نبیند هرگز زیان ز دام
بر رُتبَتِ تو دست که یابد به پای سعی
آری بر آسمان نتوان شد به اهتمام
مستی نیاوَرَد دگر آب رزان اگر
افتد ز عکس رای تو یک لعمه بر غمام
بر چار چیز باد تو را وقف چار چیز
تا وقف راست شرط که دارند مستدام
بر ذات تو ستایش و بر جود تو سپاس
بر گنج تو فزایش و بر ملک تو دوام
شوق تو در روانم و ذوق تو در وجود
نام تو بر زبانم و مدح تو در کلام

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر لاله ژاله می‌چکد از ابر مشک‌فام
خوش‌تر ز ژاله باده و بهتر ز لاله جام
هوش مصنوعی: باران به رنگ مشکی از ابر بر روی گل‌های لاله می‌ریزد، و این قطرات زودتر و بهتر از می و زیبایی گل لاله هستند.
صبح است و بزم عید و می و مطرب و نبید
دولت مدید و بخت سعید و جهان به کام
هوش مصنوعی: صبح شده و روز جشن و شادی است، انگور و ساز و آواز در کار است. خوشی و سرنوشت خوب بر سر راه ما قرار دارد و دنیا بر وفق مراد است.
گلزار را طراوت و ایام را نشاط
افلاک را سعادت و آفاق را نظام
هوش مصنوعی: باغ با طراوت است و روزها سرشار از شادی. آسمان‌ها خوشبختی را به ارمغان می‌آورند و جهان در نظم و ترتیب خود قرار دارد.
در زلف روی ساقی و در شیشه عکس می
کَالبَدر فی الدجیه و الشَّمس فی الغمام
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت زلف‌های ساقی را به موی رخشنده و دلنشین او تشبیه می‌کند و عکسی که از جام می‌افتد را مانند نور خورشید در میان ابرها توصیف می‌کند. این تصویرسازی نشان‌دهنده‌ی تضاد زیبایی و رازآلودگی در یک لحظه است.
باشد حلال توبه نباشد دگر ز می
باشد حرام باده نباشد اگر به جام
هوش مصنوعی: اگر توبه‌ات مورد قبول باشد، دیگر نیازی به گناه نیست. می‌گوید شراب حرام است، اما اگر در جامی نباشد، می‌تواند مثلاً نشانه‌ای از گذشت باشد.
باید فروخت سبحه اگر کس خرد به هیچ
باید خرید باده اگر کس دهد به وام
هوش مصنوعی: اگر کسی در پی خریدن موضوعی است که ارزش ندارد، باید آن را رها کند. اما اگر کسی به شما باده‌ای با اعتبار می‌دهد، بهتر است آن را بپذیرید.
از طرف جوی می‌گذرد یار سرو قد
یا داده اعتدال هوا سرو را خرام
هوش مصنوعی: دوستی با قامتی بلند و زیبا از کنار جوی آب می‌گذرد، گویی نسیم ملایم باعث شده است که او با ناز و لطافت حرکت کند.
از فیض باد و لطف هوا جاودان زید
نقشی اگر بر آب نگارند در منام
هوش مصنوعی: اگر در خواب، نقشی از زیبایی‌ها بر روی آب ترسیم شود، این نقش به برکت نسیم و لطف هوا همیشه باقی خواهد ماند.
جذب صبا به گوش رساند صدای آن
بگذارد ار پری به چمن در خیال گام
هوش مصنوعی: نسیم خوش به گوش می‌رسد و صدای آن همچون آواز افسون‌گری، اگر که پری در خیال در باغ قدم بزنند، خود را به ما خواهد رساند.
اجزای بوستان نه چنان التیام یافت
کاجسام را به وهم توان داد انقسام
هوش مصنوعی: اجزای باغ به آن اندازه بهبود نیافته‌اند که بتوان جسم را به خیال و تصور تقسیم کرد.
گلزار را بر گویی معشوق و عاشقند
کاین تا بگرید آن دگر آید در ابتسام
هوش مصنوعی: در باغ، معشوق و عاشق به هم نزدیکند؛ یکی از آن‌ها به خاطر عشقش اشک می‌ریزد و دیگری به خاطر این عشق، لبخند می‌زند.
دوشیزگان باغ مگر آگهند ازین
کامروز شاه را شده در گلسِتان مقام
هوش مصنوعی: دختران باغ نمی‌دانند که امروز شاه در گلستان نشسته است.
کار است باد گلشن و گسترد سبزه فرش
آورد ژاله باده و پر کرد لاله جام
هوش مصنوعی: نسیم بهاری گل‌ها را می‌برد و سبزه‌ها را مانند فرش پهن می‌کند. قطرات شبنم مانند می‌نوشند و غنچه‌ها را پر از زندگی می‌کنند.
برخاست سرو و بید فرو بُرد سر به زیر
بگشود دیده نرگس و بر بست غنچه کام
هوش مصنوعی: سروها سر بلند کردند و بیدها سر به زیر بردند. نرگس چشمش را گشود و غنچه‌ای که آماده‌ی شکفتن بود، هنوز بسته باقی ماند.
تعظیم پیشگاه حضور شهنشه است
شمشاد را که گاه رکوع است و گه قیام
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره شده است که در حضور پادشاه، نه تنها احترام و ارادت به او ضروری است، بلکه باید متناسب با موقعیت و شرایط، رفتارهایی مانند رکوع و قیام نشان داد. به عبارتی دیگر، احترام به مقام سلطنت باید با توجه به وضعیت و مقتضیات زمان باشد.
آن بوستانِ مکرمت آن آسمانِ جود
خورشید سایه خسرو جمشید احتشام
هوش مصنوعی: این باغی پر از عظمت و کرامت به مانند آسمانی پر از بخشش است و خورشید بر فراز آن، سایه‌بان خوبی‌ها و احترام، مانند خسرو جمشید، بر زمین است.
خاقان دهر فتحعلی شاه کز ازل
جودش رهینِ کف شد و فتحش قرینِ نام
هوش مصنوعی: خاقان دهر، فتحعلی شاه، در طول تاریخ به لطف و generosity اش معروف است و پیروزی های او همواره با نامش همراه بوده است.
ای از پی وجود تو اجسام را نظام
اجرام در سجود وجود تو صبح و شام
هوش مصنوعی: وجود تو باعث نظم و ترتیب همه موجودات است، به طوری که این اشیاء به خاطر وجود تو در حال سجده و خضوع هستند، چه در صبح و چه در شب.
آفاق را ز پاس تو گیرند احتساب
ارزاق را ز جود تو یابند خاص و عام
هوش مصنوعی: جهان به خاطر حمایت تو به حساب می‌آید و همه، از ثروت و بخشش تو بهره‌مند می‌شوند، چه افراد خاص و چه عموم مردم.
سود از تو برد عالم و گنج تو بی‌زیان
آفاق شد مسخر و تیغ تو در نیام
هوش مصنوعی: عالم از وجود تو بهره‌مند شده و ثروت تو بدون ضرر است. تمامی دنیا تحت فرمان تو قرار گرفته و شمشیر تو در غلاف است.
از حضرتِ تو رفته به هندوی چرخ پیک
وز سطوتِ تو داده به تُرکِ فلک پیام
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدنِ عظمت و قدرت الهی اشاره دارد. گویا پیام یا پیکی از سوی خداوند به ستارگان و آسمان‌ها فرستاده شده، و این پیام نشان‌دهنده‌ی تسلط و قدرت حضرت حق بر تمام مخلوقات است. همچنین، در این بیت به تأثیر این قدرت بر انسان‌ها و جهان نیز اشاره شده است.
از عدل و فضل و رأفت و سطوت سرشته‌اند
ارکان دولتت که مصون باد از انهدام
هوش مصنوعی: دولت تو با ویژگی‌هایی چون عدالت، لطف، رحمت و قدرت شکل گرفته است و امید می‌رود که از آسیب و نابودی در امان باشد.
ملکت مزاج دید ز اضداد معتدل
نبود عجب پذیرد اگر تا ابد قوام
هوش مصنوعی: ملک وجود در برابر تضادها نتوانسته به تعادل برسد، بنابراین جای تعجب نیست اگر هرگز پایدار بماند.
آری در اعتدال حقیقی وجود نیست
ور هست ایمن است ز آسیب انعدام
هوش مصنوعی: بله، در اعتدال واقعی چیز حقیقی وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد، از خطر نابودی در امان است.
هنگام احتیاج توان دید دست تو
کز جرم آفتاب توان دید در ظلام
هوش مصنوعی: در مواقع سختی و نیاز می‌توانم به کمک تو امید ببندم، همان‌طور که در تاریکی شب نور خورشید را می‌توان دید.
ابرِ کَفَت به ریزش و آنگه بقای آز
خورشید پرتو افکن و آنگه لقای شام
هوش مصنوعی: ابرهایی که در آسمان پراکنده‌اند، پس از باریدن و ریزش خود، به وجود تابش خورشید و روشنایی آن منجر می‌شوند و در ادامه، شب و غروب را به ارمغان می‌آورند.
آسوده است خصم تو از خصمی سپهر
صید زبون نبیند هرگز زیان ز دام
هوش مصنوعی: دشمن تو از دشمنی آسمان راحت است، زیرا شکار بیچاره هرگز ضرر دام را نمی‌بیند.
بر رُتبَتِ تو دست که یابد به پای سعی
آری بر آسمان نتوان شد به اهتمام
هوش مصنوعی: به مقام و مرتبه تو کسی نمی‌تواند دست یابد؛ هر تلاشی که کنی، نمی‌توانی به آسمان برسی.
مستی نیاوَرَد دگر آب رزان اگر
افتد ز عکس رای تو یک لعمه بر غمام
هوش مصنوعی: اگر تو از آب زلال نشأت نگیری و فقط به ظاهر و تشابهات نگاه کنی، دیگر نمی‌توانی به آن حال خوش و سرخوشی دست یابی؛ زیرا در این صورت فقط با یک تصویر و خیال روبرو هستی که واقعیت را پنهان کرده است.
بر چار چیز باد تو را وقف چار چیز
تا وقف راست شرط که دارند مستدام
هوش مصنوعی: به چهار موضوع توجه کن و به آن‌ها پایبند باش تا به آنچه که در مسیر درست است، دست یابی که این وضعیت باید همواره برقرار باشد.
بر ذات تو ستایش و بر جود تو سپاس
بر گنج تو فزایش و بر ملک تو دوام
هوش مصنوعی: به خاطر وجود تو شایسته ستایش هستیم و به خاطر بخشش‌هایت سپاسگزاریم. بر ثروت تو روز به روز افزوده می‌شود و برای سلطنت تو آرزوی تداوم داریم.
شوق تو در روانم و ذوق تو در وجود
نام تو بر زبانم و مدح تو در کلام
هوش مصنوعی: عشق و شوق تو در روح من جاری است و شادی تو در وجودم حس می‌شود. نام تو بر زبانم است و ستایش تو در سخنانم جاری است.