گوشه ای از بهر آسایش بجز میخانه نیست
گوشه ای از بهر آسایش بجز میخانه نیست
چاره ی رنج دو عالم غیر یک پیمانه نیست
آنکه می بیند به بند عشق و پندم میدهد
گرچه من دیوانهام، پیداست کو فرزانه نیست
آشنا دیدش نشاط از بسکه با بیگانگان
میخورد خون زین غم اکنون تا چرا بیگانه نیست
نیستی نیست عین هستی است: نیستی نیست عین هستی استهزار خم بچشیدند و سرنگون کردند: هزار خم بچشیدند و سرنگون کردند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گوشه ای از بهر آسایش بجز میخانه نیست
چاره ی رنج دو عالم غیر یک پیمانه نیست
هوش مصنوعی: در جایی برای آرامش، جز میخانه راهی نیست و برای رفع رنجهای دو عالم، جز یک پیمانه شراب نداریم.
آنکه می بیند به بند عشق و پندم میدهد
گرچه من دیوانهام، پیداست کو فرزانه نیست
هوش مصنوعی: کسی که عشق را در من میبیند، به من نصیحت میکند، ولی من دیوانهام و واضح است که او حکمت و دانش ندارد.
آشنا دیدش نشاط از بسکه با بیگانگان
میخورد خون زین غم اکنون تا چرا بیگانه نیست
هوش مصنوعی: آشنا وقتی او را دید، بسیار شاد شد چون او به قدری با بیگانگان در ارتباط بوده که از غم و اندوهش خون میریزد. حالا این سوال به ذهن میآید که چرا دیگر بیگانهای در اطراف او نیست؟