شمارهٔ ۵ - این ترکیب بند دوازده بنده است، هر بند در منقبت یکی از ائمه اثناعشر و بیان این که ولایت از ولاست و ولا به معنی حب ذاتی
وقتی که شکل دایره کن فکان نبود
جز نقطه حقیقت حق در میان نبود
نور ولا ز بطن حقیقت طلوع کرد
چندان که گشت گرد خود آن را کران نبود
پرگار گشت و انجم و افلاک آفرید
کثرت پدید آمد و خود غیر آن نبود
تا آن ولا چراغ هدایت نمی فروخت
از آدم و خلافت آدم نشان نبود
نور علی به کسوت احمد ظهور کرد
ورنه به هم مخالطت جسم و جان نبود
ناطق نگشت تا به علی قلب مصطفی
معراج و وحی منزل و نطق و بیان نبود
قول علی که در شب معراج می شنید
غیری بجز حقیقتشان در میان نبود
روزی که داشت رتبه روح اللهی علی
اخبار عیسی و اثر این و آن نبود
مبعوث بر ولایت او بود هر نبی
سر علی به هیچ پیمبر نهان نبود
شد احمد از وجود علی خاتم الرسل
تا او عیان نگشت حقیقت عیان نبود
از انبیا دوازده اقطاب حق پدید
تا بود بی حمایت قطب زمان نبود
آل نبی ز بعد نبوت وصی شدند
کاین رتبه با ملایکه آسمان نبود
در عرصه الست که کوس بلا زدند
افلاک قرعه بر حسن مجتبی زدند
دیدند چون وجود حسن مورد بلا
بر جان بوالحسن رقم ابتلا زدند
تا ابتلای کون حسن را قبول کرد
بس حلقه بر در علی مرتضی زدند
در انقلاب کون و مکان قالب حسن
مانند قطب بر وسط آسیا زدند
مسدود ساختند در وحی انبیا
احداث کاینات در اولیا زدند
بر دوش ناتوان حسن بار حادثات
از غایت مشابهت مصطفی زدند
بر یاد حسن قامت او از عنا و رنج
بس رقعه بر مرقع ترک و فنا زدند
چون راست شد به قد حسن جامه بلا
گلبانگ تهنیت ز سمک تا سما زدند
اول به اقتدار سریر خلافتش
بر گوش عرش طنطنه استوا زدند
وآخر به احترام مقام شهادتش
در صدر خلد نعره «قد اجتبا» زدند
خستند دل به زهر هلاهل مکررش
الماس سوده بر جگرش بارها زدند
چون او شهید شد علم فتنه و بلا
بردند از مدینه و بر کربلا زدند
زان پس حسین حجت حق در میان نهاد
منکر ز جهل تیر حسد در کمان نهاد
حق ز اولیا مقام ذبیح الهیش داد
در قبضه مشیت خویشش عنان نهاد
حلقی که بوسه گاه نبی بود ظلم عهد
شمشیر زهر داده امت بر آن نهاد
ذبح عظیم اشاره به قتل حسین بود
منت که بر خلیل خدای جهان نهاد
تعبیر کرد ازان به بلای مبین خلیل
کاندوه کربلای حسینش به جان نهاد
گرچه به صدق وعده براهیم را ستود
لیکن حسین شرط وفا در میان نهاد
دادش مقام صبر و رضا تا شهید شد
با نفس مطمئنه قدم درجنان نهاد
می راند در بلا و محن نفس جاهدش
تا روح پای بر زبر آسمان نهاد
شد حاصلش عذوبت روح از عذاب تن
جانش عزیز گشت چو تن در هوان نهاد
حق مشهد حسین محل شهود ساخت
فردوس در مکاره و رنج جهان نهاد
ابن زیاد سک به صلاح یزید شوم
شمشیر جور و کین به صف خاندان نهاد
شط فرات راند ز طوفان کربلا
وآنگه سر حسین به خون روان نهاد
دنیا که عنف اهل ستم تار و مار کرد
سجاد حق علی حسین آشکار کرد
در فکر تشنگان بیابان کربلا
مژگان چو ذوالفقار علی آبدار کرد
گویی که خون دیده آن قطب اولیا
با خون یحیی زکریا قرار کرد
آن مرز و بوم ارض مقدس به خون سرشت
این کوه و دشت مکه و یثرب بکار کرد
آن اعتکاف مسجد اقصی نمود خوش
این انزوای کنج حرم اختیار کرد
آن را نزار گشت تن از خرقه خشن
این را هراس خشیت حق تن نزار کرد
پوشید دلق تقوی و نعلین اجتهاد
در طاعت خدای کمر استوار کرد
چندان گریست پوست ز رخساره اش بریخت
شوراب دیده اش بن دندان فکار کرد
از عقده های ظلمت و از عقبه های تار
سجاد حق به گریه خونین گذار کرد
شد بر امامتش حجر کعبه معترف
با عم خود چو پیش حرم گیر و دار کرد
عبدالملک برو به حقارت نگاه کرد
صحن حرم پر از گهر شاهوار کرد
پنجاه و هفت سال بدین حال زنده بود
آخر ولید شربت زهرش به کار کرد
قطب زمان محمد باقر امام شد
سلک امامت از گهرش بانظام شد
باب السلام علم به رویش گشاده گشت
حبل الورید خلق پی اعتصام شد
صاحبدلی نیافت چو او سر کاینات
از روشنی قلب شعیبی مقام شد
شد عرش نفس ناطقه و عقل مستفاد
معلوم او معانی کلی تمام شد
فیض از سمای روح به ارض جسد رساند
برزخ میان عالم نور و ظلام شد
کس ز اولیا به کشف و کرامات او نبود
در معجزات آیت «یحیی العظام » شد
بر ارض عالم ملکوتش گذر فتاد
هرکس به باطن از پی او یک دو گام شد
می گفت در مواعظه خویش بارها
ماییم آن که کون ز ما با قوام شد
ما راه مستقیم به حقیم و کهف ما
ارض مقدس است که بیت الحرام شد
هرکس ز ما برید فرو برد دوزخش
وآنکو به ما رسید بهشتش مقام شد
تا بود بر طریق هدا بود مقتدا
منهاج خلق و قبله خاص و عوام شد
مسموم شد به زهر براهیم بن ولید
از دار حادثات بدرالسلام شد
بنیاد شرع جعفر صادق بنا نمود
رسم عبادت علی و آل وانمود
در دین ابوحنیفه به او برد التجا
در شرع شافعی سخن او ادا نمود
حنبل نشست پای ازو دید در وضو
مالک نبست دست و به او اقتدا نمود
بر طبع بود معنی تنزیه غالبش
بر قلب نوح دعوت خلق خدا نمود
دل بودش از نزاهت حق فرد و منقطع
اعراض از مخالفت ماسوا نمود
آن نهی شبه و شرک ز معبود پاک کرد
این نفی شرکت از علی مرتضی نمود
آن از پی نجات به کشتی خویش خواند
این ره سوی سفینه آل عبا نمود
هرکس خلاف مذهب او مذهبی نهاد
پوشید اجتهاد صواب و خطا نمود
گردید خیره باصره بوم از آفتاب
در پیش چشم شب پره ظلمت ضیا نمود
احکام رای صادق و شرع محمدی
چون نور آفتاب و خط استوا نمود
قطب جهان و حجت حق در زمانه بود
بس معجزات بر روش انبیا نمود
منصور آن ستمگر شوم دوانقی
او را شهید از سر جهل و جفا نمود
چون صادق آن امام مبین را قضا رسید
عهد امام موسی کاظم فرا رسید
از بس همای همت او تیز سیر بود
تا ذروه فقاهت و زهد و سخا رسید
سلک عباد حق بدو موسی نظام یافت
اول عصا گرفت و به آخر ردا رسید
آن را مثل به قره عینی زد آسیه
وین را خطاب قره عین از خدا رسید
«انی اناالله » از شجر آمد به گوش آن
این را ز عرش «عبدی موسی » ندا رسید
این نقش پرده از پی اعجاز شیر کرد
آن را اگرچه معجزه اژدها رسید
زان شد عطا خطاب کلیم اللهی به آن
کاین موسی فصیح زبان از قفا رسید
فرعون بر کلیم پیمبر جفا نکرد
بر موسی از رشید جفا بر جفا رسید
آن گفت اگر پیمبر مسجون کلیم را
موسی ز سجن این به هزار ابتلا رسید
از شور و گریه ای که به زندان بصره داشت
جوش دلش به خوابگه مصطفی رسید
هرگه پی قرائت قرآن زبان گشود
از مرقد رسول به او مرحبا رسید
هارون به زهر شاهک شومش شهید ساخت
قطبیتش به قبله هشتم رضا رسید
ایمان چو در دیار غریب از وطن فتاد
در مشهد علی رضا بوالحسن فتاد
حب علی که ساکن خاک مدینه بود
آمد به غربت و به بلا و محن فتاد
این حب نازنین چو ازان بوم و بر گذشت
در حرب منکران چو اویس قرن فتاد
شاه رضا که یوسف و یونس مزاج بود
بر یاد حق برون ز دیار و دمن فتاد
از مرقد نبی برو دوش مبارکش
چون از تن عزیز جدار پیرهن فتاد
گم گشت بوی پیرهن از مرز و بوم مصر
آمد به طوس و در حرم بوالحسن فتاد
روشن ز گرد قبر رضا ساخت دیده را
یعقوب وار هرکه به بیت الحزن فتاد
یونس به بطن هوت مقر در حیات کرد
این را به موت چشمه ماهی وطن فتاد
آن قطب از بلای خلایق وطن گذاشت
این قطب بهر خلق به رنج و محن فتاد
انگور زهر کین به دهانش عدو نهاد
عقد درش ز درج عقیق یمن فتاد
حاضر شد از مدینه تقی وقت مردنش
در دست و پای آن شه اعجاز فن فتاد
برداشت سر ز خاک و لبش بر لبان نهاد
وآنگه لعابی از دهنش در دهن فتاد
سلطان دین رضا چو تقی را لعاب داد
بر کونش اطلاع به یک فتح باب داد
در بر محمد ابن علی تقی گشود
سایل ز هرچه کرد سئوالش جواب داد
علمی که داده بود محمد به مرتضی
ایزد به این محمد نایب مناب داد
قطب رجای علم نبی گشت و خلق را
از فضل خویش توشه یوم الحساب داد
بر قلب صالحش دل کاشف فتاده بود
راهش به انکشاف جدا و حجاب داد
در خلوت مدینه شد و سیر طوس کرد
از باب خود برون نشد و غسل باب داد
صالح ستور نفس به ملک کسان چراند
وین نفس را ز روح غذا و شراب داد
آن کرد داغ اسود و احمر جمال قوم
این داغ جهل اسود و احمر به آب داد
گنجور غیب بود دل خلق پرورش
مکنون کن فکان به دم مستجاب داد
در علم و زهد و جود ز انس و ملک گذاشت
حق زان جهت تقی جوادش خطاب داد
درهای بسته بر رخ آفاق می گشود
چرخش عنان عمر به دست شتاب داد
وقت مسام دختر مأمون به دشمنی
دستار زهر کین به کف آن جناب داد
قطب دهم علی نقی راه دین گشاد
بر روی طالبان در علم الیقین گشاد
ادریس وار در پی تطهیر نفس خویش
از لای طبع چشمه ماء معین گشاد
تقدیس از نقایص و اخلاط کون یافت
قادر به خلع تن شد و حصن حصین گشاد
سیار شد به شه ره بیداری معرفت
هر سو به روی دل در خلد برین گشاد
تسبیح گفت همسر روحانیون عرش
آغوش شوق بر بغل حور عین گشاد
بر روی خشمگین قضا خال و خط نهاد
از جعد فتنه بار قدر عقد و چین گشاد
پیش بلا هدف شد و از راه رو نمود
تیر خصومتی که فلک از کمین گشاد
شهباز همتش پی فریاد طالبان
از شاخ سدره بال به سوی زمین گشاد
قلب و لسانش خازن اسرار غیب بود
اقبال او طلسم شکست و دفین گشاد
هرگه ز زیر چشم به بالا نگاه کرد
از سقف خانه تا فلک هفتمین گشاد
قولش بجز اوامر و احکام دین نبود
هرگاه لب گشاد کلام مبین گشاد
بر دست جعفر متوکل شهید شد
باب الخلافتش ولد جانشین گشاد
نور سراج دین حسن عسگری نمود
دل های ضال را به خدا رهبری نمود
در جلوه هویت ذاتی غریق گشت
دل را ز موهبات صفاتی بری نمود
سلب صفات کون و مکانی ز ذات کرد
این قطب با خلیل خدا همسری نمود
در حضرت جمال حق از خویش شد فنا
در حیرت از مهیمنه هم برتری نمود
با جوهر هویت حق گشت متحد
در شعبه های روح اثرگستری نمود
چون حب ذات رفت در اجزای کاینات
ز آثار فیض خویش جهان پروری نمود
تحقیق او به شبه و مثل ملتبس نشد
با نزهتش خلیل خدا آزری نمود
این ماه و مشتری به فروغ خدای دید
آن را خدا به شکل مه و مشتری نمود
این از صفای کعبه دل حق شناس شد
وآن از غرور خانه گل بتگری نمود
صد بت تراش و بتگر دیر وقاع را
راه خدا به یک نظر سرسری نمود
کردند ختم عقد امامت به نسل او
کو در امامت آیت پیغمبر نمود
با این کمال شربت مسموم معتمد
بر حنجر مبارک او خنجری نمود
رخ در نقاب چون حسن عسگری کشید
قطبیتش به قائم آل نبی رسید
برزخ میان کثرت و وحدت نموده شد
گردید در برابر شیث نبی پدید
سر انتهای دایره بر ابتدا نهاد
خور ز استوا فرو شد و از استوا دمید
از نقطه احد دو محمد ظهور کرد
مرآت فوق دایره ماتحت خویش دید
یوم القیامه گشت چو قائم ظهور کرد
«الیوم کل شیئی الی مبداء یعید»
یا صاحب الزمان به درآ از خفا که خلق
تا حد ناف جامه صورت فرو درید
بر راه حق که می نگرم یک حسین نیست
آفاق کربلا شد و مردم هم یزید
باطل شبیه حق شد و انصاف درفتاد
اضلال بیخ عدل زد و ظلم سر کشید
بدعت بنا نهاد و امل باغ و خانه ساخت
غفلت کمر گشاد و خطا فرش گسترید
بنمای دست قدرت و مفتاح باب کن
کافاق مانده بسته درو قفل بی کلید
شاها تو شاهدی که «نظیری » به مهر حق
بفروخت صدر سلطنت و مسکنت خرید
جاه یزدید و قوم یزیدش مراد نیست
حب علی و آل علی باد بر مزید
شمارهٔ ۴ - این ترکیب بند ایضا در مرثیه همایون نژاد شاهزاده مراد مغفور رضوان الله علیه گفته شده: لب خوش نگشته خنده ره جنگ می زندشمارهٔ ۶ - این ترکیب بند مرثیه ایست که در فوت ولد دلبندم نورالدین محمد که دوازده روز در فضای دنیا بود گفته شده: دوش آن زمان که تیر شهاب از کمان فتاد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وقتی که شکل دایره کن فکان نبود
جز نقطه حقیقت حق در میان نبود
هوش مصنوعی: وقتی که دایرهای از وجود و حقیقت شکل نگرفته بود، تنها نقطهای از حقیقت و واقعیت وجود داشت.
نور ولا ز بطن حقیقت طلوع کرد
چندان که گشت گرد خود آن را کران نبود
هوش مصنوعی: نور ولایت از عمق حقیقت نمایان شد به گونهای که اطراف خود را نمیتوانست دربرگیرد.
پرگار گشت و انجم و افلاک آفرید
کثرت پدید آمد و خود غیر آن نبود
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که وقتی عالم هستی و ستارهها به وجود آمدند، تنوع و کثرتی همراه با آنها پدید آمد، اما خود آن وجودات و این کثرت هیچکدام غیر از وجود واحد و اصلی نیستند.
تا آن ولا چراغ هدایت نمی فروخت
از آدم و خلافت آدم نشان نبود
هوش مصنوعی: تا زمانی که مقام ولایت و رهبری به درستی ارائه نمیشد، نشانهای از انسانیت و رهبری آدمی دیده نمیشد.
نور علی به کسوت احمد ظهور کرد
ورنه به هم مخالطت جسم و جان نبود
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نور وجود علی (علی بن ابیطالب) در قالب پیامبر اسلام، احمد (حضرت محمد) تجلی یافته است. در غیر این صورت، هرگز نمیتوانستیم نسبت بین جسم و روح را اینگونه مشاهده کنیم و آنها را در هم بیامیزیم. به عبارتی دیگر، وجود علی (ع) به نوعی ادامه و تداوم وجود پیامبر (ص) به شمار میآید.
ناطق نگشت تا به علی قلب مصطفی
معراج و وحی منزل و نطق و بیان نبود
هوش مصنوعی: علی (ع) از جمله افرادی است که مقام و جایگاه ویژهای دارد و در حقیقت، بدون وجود او، پیامها و معارف الهی به درستی بیان نمیشود. در واقع، علم و معرفت کامل اسلام با وجود او به کمال میرسد و او نقش کلیدی در انتقال این معارف دارد.
قول علی که در شب معراج می شنید
غیری بجز حقیقتشان در میان نبود
هوش مصنوعی: در شب معراج، علی فقط حقیقت را شنید و هیچ چیز دیگری جز آن برای او وجود نداشت.
روزی که داشت رتبه روح اللهی علی
اخبار عیسی و اثر این و آن نبود
هوش مصنوعی: روزی بود که مقام و مرتبه روح اللهی امام علی به گونهای بود که دیگر اخبار و آثار عیسی و دیگران هیچ تأثیری نداشتند و قابل مقایسه نبودند.
مبعوث بر ولایت او بود هر نبی
سر علی به هیچ پیمبر نهان نبود
هوش مصنوعی: هر پیامبری که به سمت ولایت و رهبری مقرر شد، هیچ چیز از مقام علی برای آنها پنهان نبوده است.
شد احمد از وجود علی خاتم الرسل
تا او عیان نگشت حقیقت عیان نبود
هوش مصنوعی: وجود علی باعث شد که احمد به عنوان آخرین پیامبر شناخته شود و تا زمانی که حقیقت علی به وضوح نمایان نشده بود، حقیقت به طور کامل نمایان نبود.
از انبیا دوازده اقطاب حق پدید
تا بود بی حمایت قطب زمان نبود
هوش مصنوعی: از میان پیامبران، دوازده نفر به عنوان محورهای حقیقت شناخته میشوند. تا زمانی که این محور حمایت نشوند، نیازی به وجود قطب زمانی نخواهد بود.
آل نبی ز بعد نبوت وصی شدند
کاین رتبه با ملایکه آسمان نبود
هوش مصنوعی: فرزندان پیامبر بعد از او به مقام وصایت رسیدند، چرا که این مقام با ملایکه آسمان قابل مقایسه نیست.
در عرصه الست که کوس بلا زدند
افلاک قرعه بر حسن مجتبی زدند
هوش مصنوعی: در میدان نخستین که مشکلات و اتفاقات بزرگ رخ داد، آسمانها قرعهکشی کردند و نام حسن مجتبی را برگزیدند.
دیدند چون وجود حسن مورد بلا
بر جان بوالحسن رقم ابتلا زدند
هوش مصنوعی: آنها مشاهده کردند که زیبایی حسن چه تأثیری بر جان بوالحسن دارد و برای او مشقت و آزمایشاتی را رقم زدند.
تا ابتلای کون حسن را قبول کرد
بس حلقه بر در علی مرتضی زدند
هوش مصنوعی: افرادی که به زیبایی و کمال علاقهمند بودند، پس از آنکه به آزمایش و امتحان آن جمال دلربا پی بردند، به در خانه علی مرتضی رفتند و خواستار رسیدن به او شدند.
در انقلاب کون و مکان قالب حسن
مانند قطب بر وسط آسیا زدند
هوش مصنوعی: در دنیای هستی و طبیعت، زیبایی و جذابیت مانند قطب نمایی در مرکز آسیا قرار گرفته است.
مسدود ساختند در وحی انبیا
احداث کاینات در اولیا زدند
هوش مصنوعی: دروازههای وحی به پیامبران بسته شد و ساخت و ساز عالم وجود به جانب اولیا معطوف گردید.
بر دوش ناتوان حسن بار حادثات
از غایت مشابهت مصطفی زدند
هوش مصنوعی: حسن که ناتوان است، بار سنگین حوادث را به دوش میکشد، زیرا شباهت زیادی به پیامبر دارد.
بر یاد حسن قامت او از عنا و رنج
بس رقعه بر مرقع ترک و فنا زدند
هوش مصنوعی: خاطرهی زیبایی و قامت دلربای او باعث شد که بسیاری از رنجها و مشکلات خود را به خاطر عشق ورزیدن به او فراموش کنند و نوشتههایی پر از درد و بیپناهی را به تصویر بکشند.
چون راست شد به قد حسن جامه بلا
گلبانگ تهنیت ز سمک تا سما زدند
هوش مصنوعی: وقتی که قد حسنت درست و زیبا شد، به خاطر بلایی که به او وارد شد، صدای شادباش از زمین تا آسمان بلند شد.
اول به اقتدار سریر خلافتش
بر گوش عرش طنطنه استوا زدند
هوش مصنوعی: در ابتدا، بر روی عرش آسمان، صدای قدرت و عظمت حکومت او به گوش رسید.
وآخر به احترام مقام شهادتش
در صدر خلد نعره «قد اجتبا» زدند
هوش مصنوعی: آخر به احترام جایگاه والای شهادتش در بهشت، نعره «قد اجتبا» سر دادند.
خستند دل به زهر هلاهل مکررش
الماس سوده بر جگرش بارها زدند
هوش مصنوعی: دل انسان به مانند ذرهای از الماس، بارها درد و سختی را متحمل میشود و گویی این دردها به قصد آزمایش و محک زدن اوست. در واقع، این دل خسته از زهر و تلخی تجربهها، همچنان به مقاومت و پایداری ادامه میدهد.
چون او شهید شد علم فتنه و بلا
بردند از مدینه و بر کربلا زدند
هوش مصنوعی: پس از اینکه او به شهادت رسید، علامت و نشانههای فتنه و مشکل را از مدینه برداشتند و به کربلا منتقل کردند.
زان پس حسین حجت حق در میان نهاد
منکر ز جهل تیر حسد در کمان نهاد
هوش مصنوعی: پس از آن حسین (ع)، به عنوان نماینده حق، در میان مردم حاضر شد و کسانی که به او کافر بودند، از روی جهل و نادانی، حسد و کینه خود را به جانش انداختند.
حق ز اولیا مقام ذبیح الهیش داد
در قبضه مشیت خویشش عنان نهاد
هوش مصنوعی: خداوند از ابتدا مقام خاصی به اولیای خودش داده و در اختیار اراده و خواست خودش قرار داده است.
حلقی که بوسه گاه نبی بود ظلم عهد
شمشیر زهر داده امت بر آن نهاد
هوش مصنوعی: حلقهای که زمانی محل بوسه پیامبر بود، اکنون به وسیله ظلم و ستم ناشی از عهد و شمشیر، زهر آلود شده و به امتی تحمیل شده است.
ذبح عظیم اشاره به قتل حسین بود
منت که بر خلیل خدای جهان نهاد
هوش مصنوعی: ذبح بزرگ به قتل حسین اشاره دارد، اما این موضوع با تقدیری که بر ابراهیم، خلیل خدا، نازل شد مرتبط است.
تعبیر کرد ازان به بلای مبین خلیل
کاندوه کربلای حسینش به جان نهاد
هوش مصنوعی: از آن به عنوان مصیبت بزرگ تعبیر کرد که خلیل (حضرت ابراهیم) اندوه کربلای حسین را با تمام وجودش احساس کرد.
گرچه به صدق وعده براهیم را ستود
لیکن حسین شرط وفا در میان نهاد
هوش مصنوعی: هرچند ابراهیم به خاطر صداقت در وعدههایش مورد ستایش قرار گرفت، اما حسین با وفای خود نشان داد که چگونه باید به عهد و پیمان عمل کرد.
دادش مقام صبر و رضا تا شهید شد
با نفس مطمئنه قدم درجنان نهاد
هوش مصنوعی: برادرش مقام صبر و رضا را به او عطا کرد، تا وقتی که با نفس آرام و مطمئن، قدم در بهشت گذاشت.
می راند در بلا و محن نفس جاهدش
تا روح پای بر زبر آسمان نهاد
هوش مصنوعی: نفس انسان در سختیها و مشکلات میکوشد تا روح او به ویژگیهای عالی و بالا برسد و در نهایت بر مشکلات فائق آید.
شد حاصلش عذوبت روح از عذاب تن
جانش عزیز گشت چو تن در هوان نهاد
هوش مصنوعی: روح او به خاطر رهایی از رنجهای جسمانی به آرامش دست یافت و جانش ارزشمند شد، همانطور که وقتی بدن در فضا رها شود.
حق مشهد حسین محل شهود ساخت
فردوس در مکاره و رنج جهان نهاد
هوش مصنوعی: حقیقت مشهد حسین را به عنوان جایی برای دیدن خداوند قرار داد و به همین دلیل، بهشت را در مقابل سختیها و مشکلات زندگی قرار داد.
ابن زیاد سک به صلاح یزید شوم
شمشیر جور و کین به صف خاندان نهاد
هوش مصنوعی: ابن زیاد با هدف حمایت از یزید، شمشیر ظلم و انتقام را بر علیه خاندان پیامبر آماده کرد.
شط فرات راند ز طوفان کربلا
وآنگه سر حسین به خون روان نهاد
هوش مصنوعی: رود فرات به خاطر طوفان کربلا جاری شد و سپس سر حسین در خون غوطهور گردید.
دنیا که عنف اهل ستم تار و مار کرد
سجاد حق علی حسین آشکار کرد
هوش مصنوعی: دنیا که به خاطر ظلم ستمگران ویران شده بود، سجاد و حقایق علی و حسین را به وضوح نمایان ساخت.
در فکر تشنگان بیابان کربلا
مژگان چو ذوالفقار علی آبدار کرد
هوش مصنوعی: در افکار تشنگان بیابان کربلا، مژگان (چشمها) مانند ذوالفقار علی، پرآب و سرشار از احساسات شدند.
گویی که خون دیده آن قطب اولیا
با خون یحیی زکریا قرار کرد
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که چشمان آن ولی بزرگ از گریه و اندوه، با خون یحیی زکریا پیوند خورده است.
آن مرز و بوم ارض مقدس به خون سرشت
این کوه و دشت مکه و یثرب بکار کرد
هوش مصنوعی: آن سرزمین مقدس با خون، زندگی و حیات این کوهها و دشتهای مکه و یثرب را شکل داد.
آن اعتکاف مسجد اقصی نمود خوش
این انزوای کنج حرم اختیار کرد
هوش مصنوعی: او با خوشحالی در مسجد اقصی به اعتکاف نشست و این جدایی و دوری از دنیا را در گوشه حرم انتخاب کرد.
آن را نزار گشت تن از خرقه خشن
این را هراس خشیت حق تن نزار کرد
هوش مصنوعی: بدن ضعیف از این لباس زبر آزار میبیند و این ترس از خشیت خداوند، بدن ناتوان را نیز متأثر میکند.
پوشید دلق تقوی و نعلین اجتهاد
در طاعت خدای کمر استوار کرد
هوش مصنوعی: شخص، لباس شایستگی و دیانت را به تن کرده و در انجام فرامین خدا، اراده و استقامت خود را مستحکم نموده است.
چندان گریست پوست ز رخساره اش بریخت
شوراب دیده اش بن دندان فکار کرد
هوش مصنوعی: او به شدت گریه کرد به طوری که چهرهاش تحت تأثیر قرار گرفت و اشکهایش مانند شراب ریختند. او با دقت و تأمل به اوضاع خود اندیشید.
از عقده های ظلمت و از عقبه های تار
سجاد حق به گریه خونین گذار کرد
هوش مصنوعی: از دل تاریکیها و مشکلات، این شخص با اشکهای خونین به جلو رفت و مسیر حق را پیمود.
شد بر امامتش حجر کعبه معترف
با عم خود چو پیش حرم گیر و دار کرد
هوش مصنوعی: بر اثر امامت او، حجرالاسود در کعبه به او اعتراف کرد و مانند عمویش، به او احترام گذاشت و او را در برابر حرم قدردانی کرد.
عبدالملک برو به حقارت نگاه کرد
صحن حرم پر از گهر شاهوار کرد
هوش مصنوعی: عبدالملک با نگاهی تحقیرآمیز به کسی که در صحن حرم قرار داشت، توجه کرد و آن مکان را با ارزش و باشکوه تصور کرد.
پنجاه و هفت سال بدین حال زنده بود
آخر ولید شربت زهرش به کار کرد
هوش مصنوعی: ولید پنجاه و هفت سال به این شکل زندگی کرد، اما در نهایت، زهرش اثر کرد و او را به کام مرگ کشاند.
قطب زمان محمد باقر امام شد
سلک امامت از گهرش بانظام شد
هوش مصنوعی: در دوران محمد باقر (علیهالسلام)، که به عنوان امام شناخته میشود، نظام امامت به عنوان سلسلهای منظم و ارزشمند از نسل او شکل گرفت.
باب السلام علم به رویش گشاده گشت
حبل الورید خلق پی اعتصام شد
هوش مصنوعی: دروازهی آرامش بر روی او گشوده شد و مردم به تکیه بر او روی آوردند.
صاحبدلی نیافت چو او سر کاینات
از روشنی قلب شعیبی مقام شد
هوش مصنوعی: هیچ کسی مانند او که دل بزرگی دارد، وجود ندارد؛ چرا که از نور دل شعیب، مقام و مرتبهای در کائنات به دست آمده است.
شد عرش نفس ناطقه و عقل مستفاد
معلوم او معانی کلی تمام شد
هوش مصنوعی: عرش نفس ناطقه به بالاترین مرتبه و مقام انسانی اشاره دارد و عقل مستفاد به درک و فهم عمیق اشاره میکند. در این راستا، همه معانی کلی و مفاهیم اساسی به وضوح و روشنی درک میشوند. به عبارتی، وقتی فرد به بالاترین سطح تفکر و درک میرسد، معانی و مفاهیم کلی برایش روشن و مشخص میشوند.
فیض از سمای روح به ارض جسد رساند
برزخ میان عالم نور و ظلام شد
هوش مصنوعی: برکات و فیضهای روحانی از آسمان به زمین منتقل شد و این انتقال باعث ایجاد فاصلهای میان دنیای روشنایی و تاریکی گردید.
کس ز اولیا به کشف و کرامات او نبود
در معجزات آیت «یحیی العظام » شد
هوش مصنوعی: هیچکس از بزرگان و عارفان در خصوص کشف و کرامتهای خود به اندازه آیت «یحیی العظام» شهرت نداشت و از معجزات او کسی به این مرتبت نرسید.
بر ارض عالم ملکوتش گذر فتاد
هرکس به باطن از پی او یک دو گام شد
هوش مصنوعی: در جهان پهناور، هر کس که به عمق وجود و حقیقتش نگاهی بیندازد و به دنبال یافتن او باشد، گامهای کوچکی در این مسیر برمیدارد.
می گفت در مواعظه خویش بارها
ماییم آن که کون ز ما با قوام شد
هوش مصنوعی: او میفرمود که ما بارها در نصیحتهایمان تأکید کردهایم که وجود و هستی از ما شکل گرفته و به خاطر ما به قوام و استحکام رسیده است.
ما راه مستقیم به حقیم و کهف ما
ارض مقدس است که بیت الحرام شد
هوش مصنوعی: ما به راه راست و صحیحی برای رسیدن به حقیقت هدایت شدهایم و مکان آرامش و پناهگاه ما، سرزمین مقدسی است که به کعبه تبدیل شده است.
هرکس ز ما برید فرو برد دوزخش
وآنکو به ما رسید بهشتش مقام شد
هوش مصنوعی: هر کسی که از ما فاصله بگیرد، به عذاب و کیفر خواهد افتاد و کسی که به ما نزدیک شود، به مقام و خوشبختی میرسد.
تا بود بر طریق هدا بود مقتدا
منهاج خلق و قبله خاص و عوام شد
هوش مصنوعی: تا زمانی که بر راه هدایت وجود دارد، پیشوایی برای مردم و راهنمایی برای عموم و خاص خواهد بود.
مسموم شد به زهر براهیم بن ولید
از دار حادثات بدرالسلام شد
هوش مصنوعی: او به زهر براهیم بن ولید مسموم شد و از مشکلات و سختیهای زندگی به سلامت خارج شد.
بنیاد شرع جعفر صادق بنا نمود
رسم عبادت علی و آل وانمود
هوش مصنوعی: بنیاد احکام دینی توسط امام جعفر صادق پایهگذاری شد و شیوه پرستش و عبادت علی و خاندان او را تبیین کرد.
در دین ابوحنیفه به او برد التجا
در شرع شافعی سخن او ادا نمود
هوش مصنوعی: در دین ابوحنیفه، او را به پناه میبرند و در مذهب شافعی، سخن او را بیان میکنند.
حنبل نشست پای ازو دید در وضو
مالک نبست دست و به او اقتدا نمود
هوش مصنوعی: حنبل نشسته بود و در آن زمان دید که مالک در حال وضو گرفتن است. او مشاهده کرد که مالک دست خود را به آب نمیزند و سپس به او اقتدا کرد.
بر طبع بود معنی تنزیه غالبش
بر قلب نوح دعوت خلق خدا نمود
هوش مصنوعی: بر طبیعت او، معنای پاکی و خلوص بیشتر از قلب نوح و دعوت او به سوی خداوند نمایان است.
دل بودش از نزاهت حق فرد و منقطع
اعراض از مخالفت ماسوا نمود
هوش مصنوعی: دل او از پاکی و خلوص حق به تنهایی و بینیازی رسید و از مخالفت با غیر حق دور شد.
آن نهی شبه و شرک ز معبود پاک کرد
این نفی شرکت از علی مرتضی نمود
هوش مصنوعی: این متن به این معناست که علی مرتضی با نفی هر نوع شبیهسازی و شرک، معبود را از هرگونه آلودگی پاک کرده است. به عبارتی، او به وضوح و به زیباترین شکل، مفهوم یکتایی خدا را مطرح کرده و از هر نحوهی شبیهسازی و چندگانگی دوری جسته است.
آن از پی نجات به کشتی خویش خواند
این ره سوی سفینه آل عبا نمود
هوش مصنوعی: او برای نجات خویش کشتی خود را صدا کرد و این مسیر را به سوی سفینه آل عبا تعیین کرد.
هرکس خلاف مذهب او مذهبی نهاد
پوشید اجتهاد صواب و خطا نمود
هوش مصنوعی: هر کسی که دینی غیر از دین خود را برگزید، تلاشش در فهم و استنباط درست و نادرست است.
گردید خیره باصره بوم از آفتاب
در پیش چشم شب پره ظلمت ضیا نمود
هوش مصنوعی: چشم اشخاص به دلیل تابش آفتاب به حالت حیرت درآمد و در برابر شب، روشنایی خود را به نمایش گذاشت.
احکام رای صادق و شرع محمدی
چون نور آفتاب و خط استوا نمود
هوش مصنوعی: احکام درست و اسلامی همچون نور آفتاب و خط استوا، روشن و واضح هستند.
قطب جهان و حجت حق در زمانه بود
بس معجزات بر روش انبیا نمود
هوش مصنوعی: در آن زمان، شخصیت بزرگی وجود داشت که نماینده حقیقت و راهنمایی الهی بود و اعمال شگفتانگیزی از خود به نمایش گذاشت که یادآور کارهای پیامبران الهی بود.
منصور آن ستمگر شوم دوانقی
او را شهید از سر جهل و جفا نمود
هوش مصنوعی: منصور، آن ستمگری است که به خاطر جهل و ظلم خود، دیگران را به قتل میرساند.
چون صادق آن امام مبین را قضا رسید
عهد امام موسی کاظم فرا رسید
هوش مصنوعی: زمانی که زمان قضا و مقدر برای آن امام روشن و صادق فرا رسید، دوره امام موسی کاظم آغاز شد.
از بس همای همت او تیز سیر بود
تا ذروه فقاهت و زهد و سخا رسید
هوش مصنوعی: به خاطر تلاشی که او داشت و همت بلندش، به بالاترین درجات علم، زهد و بخشندگی دست یافت.
سلک عباد حق بدو موسی نظام یافت
اول عصا گرفت و به آخر ردا رسید
هوش مصنوعی: در ابتدا، موسی با عصایی که در دست داشت، به سوی خداوند قدم برداشت و در نهایت به مقام و مقام ارجمندی رسید که شایسته او بود.
آن را مثل به قره عینی زد آسیه
وین را خطاب قره عین از خدا رسید
هوش مصنوعی: آسیه، مثل قرة العین، او را مورد خطاب قرار داد و این نعمت از سوی خدا به او رسید.
«انی اناالله » از شجر آمد به گوش آن
این را ز عرش «عبدی موسی » ندا رسید
هوش مصنوعی: منم خداوند، این صدای از درخت به گوشش رسید. از عرش ندا آمد که «عبدی موسی».
این نقش پرده از پی اعجاز شیر کرد
آن را اگرچه معجزه اژدها رسید
هوش مصنوعی: این تصویر به دلیل قدرتی شگفتانگیز ایجاد شده است. اگرچه معجزه و قدرت اژدها نیز ظاهر شده است، اما این نقش و اثر به گونهای است که توجه را جلب میکند.
زان شد عطا خطاب کلیم اللهی به آن
کاین موسی فصیح زبان از قفا رسید
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به این دارد که به دلیل گذشت زمان یا تغییر شرایط، یک هدیه یا امتیاز ویژه به موسی که زبانی فصیح و گویا دارد، اعطا شده است. به این معناست که موسی به طور غیرمستقیم و از پشت سر، در موقعیتی قرار گرفته که توانسته است به این جایگاه برسد و لحن صحبت او تأثیرگذار و شگفتانگیز است.
فرعون بر کلیم پیمبر جفا نکرد
بر موسی از رشید جفا بر جفا رسید
هوش مصنوعی: فرعون به موسى، پیامبر، ظلم نکرد؛ بلکه به موسى، مردی نیرومند، ظلم و ستم رسید.
آن گفت اگر پیمبر مسجون کلیم را
موسی ز سجن این به هزار ابتلا رسید
هوش مصنوعی: او گفت که اگر پیامبر، موسی کلیم را از زندان آزاد کرده باشد، پس او با هزاران مشکل و آزمایش روبهرو شده است.
از شور و گریه ای که به زندان بصره داشت
جوش دلش به خوابگه مصطفی رسید
هوش مصنوعی: در پی گریه و اندوهی که در زندان بصره داشت، دلش به یاد و نام پیامبر اسلام، مصطفی، آرامش یافت.
هرگه پی قرائت قرآن زبان گشود
از مرقد رسول به او مرحبا رسید
هوش مصنوعی: هر بار که به آوای قرآن زبان باز کرد، از جایگاه پیامبر، بر او درود نازل شد.
هارون به زهر شاهک شومش شهید ساخت
قطبیتش به قبله هشتم رضا رسید
هوش مصنوعی: هارون به خاطر زهر شاه، به شهادت رسید و موقعیت مهمش به سمت قبله هشتم یعنی امام رضا منتقل شد.
ایمان چو در دیار غریب از وطن فتاد
در مشهد علی رضا بوالحسن فتاد
هوش مصنوعی: وقتی انسان در دیاری دور از وطن و غریب احساس بیپناهی میکند، همچون وقتی که در مشهد، سرزمین امام رضا (ع) تاب میآورد و به او پناه میبرد.
حب علی که ساکن خاک مدینه بود
آمد به غربت و به بلا و محن فتاد
هوش مصنوعی: عشق علی که در مدینه زندگی میکرد، در غربت و در سختیها و مشکلات قرار گرفت.
این حب نازنین چو ازان بوم و بر گذشت
در حرب منکران چو اویس قرن فتاد
هوش مصنوعی: این عشق گرانبهاتر از هر چیز، زمانی که از سرزمین خودش خارج شد، در جنگ با کسانی که آن را انکار میکنند، مانند اویس قرن گرفتار شد.
شاه رضا که یوسف و یونس مزاج بود
بر یاد حق برون ز دیار و دمن فتاد
هوش مصنوعی: شاه رضا، که همچون یوسف و یونس دارای روحی نیکو و دلانگیز بود، به یاد خداوند از سرزمین و محل زندگیاش خارج شد.
از مرقد نبی برو دوش مبارکش
چون از تن عزیز جدار پیرهن فتاد
هوش مصنوعی: از کنار مزار پیامبر خارج شو، چرا که حتی لباس کهنهای که از تن عزیزش به زمین افتاده، ارزش و حرمت ویژهای دارد.
گم گشت بوی پیرهن از مرز و بوم مصر
آمد به طوس و در حرم بوالحسن فتاد
هوش مصنوعی: بوی پیراهن از سرزمین مصر به طوس رسیده و در حرم امام حسین (ع) افتاده است.
روشن ز گرد قبر رضا ساخت دیده را
یعقوب وار هرکه به بیت الحزن فتاد
هوش مصنوعی: هر کسی که به محل غم و اندوه برود، مانند یعقوب که به یاد یوزتش اشک میریزد، با چشمهایش نوری از مکان قبر رضا به دست میآورد.
یونس به بطن هوت مقر در حیات کرد
این را به موت چشمه ماهی وطن فتاد
هوش مصنوعی: یونس در دل ماهی زندگی کرد و این تجربهاش به او نشان داد که حتی در سختترین شرایط نیز میتوان به زندگی ادامه داد.
آن قطب از بلای خلایق وطن گذاشت
این قطب بهر خلق به رنج و محن فتاد
هوش مصنوعی: آن کسی که به خاطر مشکلات مردم از وطن خود دور شد، حالا به خاطر رنج و سختی که بر مردم میگذرد، به شدت به دردسر افتاده است.
انگور زهر کین به دهانش عدو نهاد
عقد درش ز درج عقیق یمن فتاد
هوش مصنوعی: دشمن با کینه و زهر خود به او آسیب رساند و او را در موقعیتی قرار داد که به طور ناخواسته به مصیبت دچار شد. در این شرایط، درهای خوشبختی و زیبایی که مانند نگینی ارزشمند بودند، به رویش بسته شد.
حاضر شد از مدینه تقی وقت مردنش
در دست و پای آن شه اعجاز فن فتاد
هوش مصنوعی: در زمان وفات، تقی به مدینه آمد و در کنار آن شخصیت بزرگ و شگفتانگیز قرار گرفت.
برداشت سر ز خاک و لبش بر لبان نهاد
وآنگه لعابی از دهنش در دهن فتاد
هوش مصنوعی: سر خود را از خاک بلند کرد و لب خود را روی لبان دیگری گذاشت و سپس چیزی از دهانش به دهان او منتقل شد.
سلطان دین رضا چو تقی را لعاب داد
بر کونش اطلاع به یک فتح باب داد
هوش مصنوعی: سلطان دین رضا به تقی توجه خاصی کرد و با این کار به او فرصتی جدید و مهم داد.
در بر محمد ابن علی تقی گشود
سایل ز هرچه کرد سئوالش جواب داد
هوش مصنوعی: در نزد محمد ابن علی تقی، هر درخواست و سوالی که میشد، بلافاصله پاسخ مناسب و دقیقی دریافت میکرد.
علمی که داده بود محمد به مرتضی
ایزد به این محمد نایب مناب داد
هوش مصنوعی: علمی که محمد به علی آموخت، خدایی بود که این محمد را به عنوان نایب خود تعیین کرد.
قطب رجای علم نبی گشت و خلق را
از فضل خویش توشه یوم الحساب داد
هوش مصنوعی: قطب علم و دانش پیامبر به وجود آمد و به مردم از برکت خود، برای روز حساب ذخیرهای بخشید.
بر قلب صالحش دل کاشف فتاده بود
راهش به انکشاف جدا و حجاب داد
هوش مصنوعی: دل پاک و نیک او روشن شده بود و در مسیر حقیقت قرار گرفته بود، که این امر پردهها را از مقابلش کنار زده و راه را برای او نمایان کرده بود.
در خلوت مدینه شد و سیر طوس کرد
از باب خود برون نشد و غسل باب داد
هوش مصنوعی: در سکوت و آرامش شهر، قدم زد و در طوس گردش کرد، اما از در خانهاش بیرون نیامد و به طهارت خود پرداخت.
صالح ستور نفس به ملک کسان چراند
وین نفس را ز روح غذا و شراب داد
هوش مصنوعی: انسانهای خوب و نیکو که تحت تأثیر نفس خود قرار میگیرند، روح و جان خود را با غذا و نوشیدنیهای معنوی سیراب میکنند.
آن کرد داغ اسود و احمر جمال قوم
این داغ جهل اسود و احمر به آب داد
هوش مصنوعی: این مصیبت باعث شد که زیباییهای مردم به آسیب و زشتی تبدیل شود و علم و دانش آنها به نادانی و تاریکی، مانند داغی بر روی بدنشان، نمایان شود.
گنجور غیب بود دل خلق پرورش
مکنون کن فکان به دم مستجاب داد
هوش مصنوعی: دل مردم همچون گنجینهای پنهان است که نباید به راحتی آن را فاش کرد؛ زیرا هر چیزی که خارج شود، به صورت دعایی مستجاب به واقعیت میپیوندد.
در علم و زهد و جود ز انس و ملک گذاشت
حق زان جهت تقی جوادش خطاب داد
هوش مصنوعی: در علم و زهد و بخشش، خداوند به خاطر تقوا و سخاوت، امام جواد را مورد توجه قرار داد و او را با عنوان «تقی» خطاب کرد.
درهای بسته بر رخ آفاق می گشود
چرخش عنان عمر به دست شتاب داد
هوش مصنوعی: چرخ زندگی با سرعت به پیش میرفت و درهای جدیدی به روی دنیا باز میکرد.
وقت مسام دختر مأمون به دشمنی
دستار زهر کین به کف آن جناب داد
هوش مصنوعی: در زمان مسام، دختر مأمون به دشمنی، دستاری پر از زهر کینه را به او داد.
قطب دهم علی نقی راه دین گشاد
بر روی طالبان در علم الیقین گشاد
هوش مصنوعی: علی نقی، دهمین پیشوای شیعه، مسیر حقیقت و دین را برای افرادی که به دنبال دانش و یقین هستند، هموار کرده است.
ادریس وار در پی تطهیر نفس خویش
از لای طبع چشمه ماء معین گشاد
هوش مصنوعی: مانند ادریس، در تلاش است تا نفس خود را پاک کند و از عمق وجودش چشمهای از آب زلال و معین را آزاد سازد.
تقدیس از نقایص و اخلاط کون یافت
قادر به خلع تن شد و حصن حصین گشاد
هوش مصنوعی: تقدیس به معنای پاک کردن و آزاد کردن از نقصها و آلودگیهاست. با این پاکی، فردی قادر میشود از قید و بند جسم رهایی یابد و به یک مکانی امن و مطمئن دست پیدا کند.
سیار شد به شه ره بیداری معرفت
هر سو به روی دل در خلد برین گشاد
هوش مصنوعی: در حال و هوای آگاهی و شناخت، راههای بسیاری به سوی دل گشوده شده است و در عالم خوشبختی و بهشت، دربهایی باز شدهاند.
تسبیح گفت همسر روحانیون عرش
آغوش شوق بر بغل حور عین گشاد
هوش مصنوعی: همسر روحانیون مشغول عبادت و تسبیح گفتن است و در آغوش خود، شادی و شوقی عمیق را احساس میکند، گویی که حوریان بهشتی در کنار او هستند و او را در آغوش گرفتهاند.
بر روی خشمگین قضا خال و خط نهاد
از جعد فتنه بار قدر عقد و چین گشاد
هوش مصنوعی: به رغم شرایط سخت و خشمآلود سرنوشت، عشق و زیبایی با ظرافت خاصی خود را نشان میدهند و میتوانند گرهها و مشکلات را نادیده گرفته و به خوبی در کنار هم قرار بگیرند.
پیش بلا هدف شد و از راه رو نمود
تیر خصومتی که فلک از کمین گشاد
هوش مصنوعی: در برابر خطر، بیهدف شد و تیر خصومتی که آسمان از پنهان شلیک کرد، نمایان شد.
شهباز همتش پی فریاد طالبان
از شاخ سدره بال به سوی زمین گشاد
هوش مصنوعی: پرندهای با روحیهای قوی و رسا، در حال پرواز از درختی بلند به سمت زمین حرکت میکند، تا صدای درخواست و نیاز انسانها را بشنود و به کمک آنها بیاید.
قلب و لسانش خازن اسرار غیب بود
اقبال او طلسم شکست و دفین گشاد
هوش مصنوعی: قلب و زبان او نگهدارنده رموز و اسرار پنهان بود، اقبال او باعث شد تا طلسمها را بشکند و رازهای نهفته را آشکار کند.
هرگه ز زیر چشم به بالا نگاه کرد
از سقف خانه تا فلک هفتمین گشاد
هوش مصنوعی: هر بار که به آسمان نگاه کرد، دید که از سقف خانه تا آسمان هفتم گسترده شده است.
قولش بجز اوامر و احکام دین نبود
هرگاه لب گشاد کلام مبین گشاد
هوش مصنوعی: هر زمانی که او صحبت میکند، تنها به دستورات و قوانین دین اشاره میکند و غیر از آن چیزی نمیگوید.
بر دست جعفر متوکل شهید شد
باب الخلافتش ولد جانشین گشاد
هوش مصنوعی: در دستان جعفر متوکل، خلافت با ولایت جدی خود به پایان رسید و در نتیجه، جانشین او به حکومت رسید.
نور سراج دین حسن عسگری نمود
دل های ضال را به خدا رهبری نمود
هوش مصنوعی: نور چراغ دین از حسن عسگری به دلهای گمراه راهنمایی کرد و آنها را به سمت خدا هدایت نمود.
در جلوه هویت ذاتی غریق گشت
دل را ز موهبات صفاتی بری نمود
هوش مصنوعی: دل در برابر زیباییهای واقعی وجود غرق شده و از نعمتهای صفاتی خداوند خالی گشته است.
سلب صفات کون و مکانی ز ذات کرد
این قطب با خلیل خدا همسری نمود
هوش مصنوعی: این قطب، با خلیل خدا (حضرت ابراهیم) همسری کرد و صفات دنیایی و مکانی را از ذات خود سلب و جدا ساخت.
در حضرت جمال حق از خویش شد فنا
در حیرت از مهیمنه هم برتری نمود
هوش مصنوعی: در وجود زیبایی حق، انسان از خود بیخود شد و در شگفتی، از ویژگیهای برتر خدا نیز پیشی گرفت.
با جوهر هویت حق گشت متحد
در شعبه های روح اثرگستری نمود
هوش مصنوعی: با جوهر حقیقت، وجود و هویت حق از هم جدا نمیشود و در جنبههای مختلف روح خود را نشان میدهد.
چون حب ذات رفت در اجزای کاینات
ز آثار فیض خویش جهان پروری نمود
هوش مصنوعی: زمانی که عشق به خود در تمام اجزای عالم نفوذ کرد، جهان با نشانههای نعمت خود به شکوفایی و زندگی پرداخت.
تحقیق او به شبه و مثل ملتبس نشد
با نزهتش خلیل خدا آزری نمود
هوش مصنوعی: تحقیق او در جستجوی حقیقت، با خیالات و شباهتهای نادرست مخلوط نشد و به خاطر پاکی و صفای خود، همچون خلیل خدا از آتش نجات یافت.
این ماه و مشتری به فروغ خدای دید
آن را خدا به شکل مه و مشتری نمود
هوش مصنوعی: این ماه و سیاره مشتری به نور خداوند دیده شدند و خداوند آنها را به صورت ماه و مشتری آفرید.
این از صفای کعبه دل حق شناس شد
وآن از غرور خانه گل بتگری نمود
هوش مصنوعی: یک نفر به خاطر روح پاک کعبه، صاحب دل و معرفت شد، در حالی که دیگری به علت خودپسندی و فخر فروشی، به عیبها و کاستیهای خود پی برد.
صد بت تراش و بتگر دیر وقاع را
راه خدا به یک نظر سرسری نمود
هوش مصنوعی: صدها مجسمهساز و سازندگان مجسمه در معبد با دیدی سطحی و گذرا به راه خدا نگریستهاند.
کردند ختم عقد امامت به نسل او
کو در امامت آیت پیغمبر نمود
هوش مصنوعی: آنها با نسل او، امر رهبری و امامت را به پایان رساندند که در امامت، نشانهای از پیامبر را به نمایش گذاشت.
با این کمال شربت مسموم معتمد
بر حنجر مبارک او خنجری نمود
هوش مصنوعی: با این ویژگی خاص، شربت سمی به عنوان اعتماد بر گلوی مبارک او، مانند خنجری عمل کرد.
رخ در نقاب چون حسن عسگری کشید
قطبیتش به قائم آل نبی رسید
هوش مصنوعی: چهرهاش مانند حسن عسگری در پرده پنهان شده و مقامش به مقام قائم آل محمد رسیده است.
برزخ میان کثرت و وحدت نموده شد
گردید در برابر شیث نبی پدید
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالتی میان کثرت و وحدت اشاره دارد که به نوعی تعادل یا نقطهٔ میانی را نشان میدهد. در این حالت، این تعادل خود را در برابر پیامبری به نام شیث نشان میدهد. به عبارتی، در این فضا، دوگانگی و یکپارچگی به هم رسیده و شکل خاصی از ظهور ایجاد کردهاند.
سر انتهای دایره بر ابتدا نهاد
خور ز استوا فرو شد و از استوا دمید
هوش مصنوعی: خورشید در نقطهی انتهایی دایره، بر نقطهی آغازین آن قرار گرفت و از ناحیهی استوا، به درون زمین افتاد و از آنجا نور خود را منتشر کرد.
از نقطه احد دو محمد ظهور کرد
مرآت فوق دایره ماتحت خویش دید
هوش مصنوعی: از نقطه آغاز، دو شخصیت بزرگ به نام محمد به ظهور رسیدند و در آینهای بالاتر از دایرهی زیرین خود، خود را مشاهده کردند.
یوم القیامه گشت چو قائم ظهور کرد
«الیوم کل شیئی الی مبداء یعید»
هوش مصنوعی: روز قیامت فرا میرسد و زمانی که ظهور میکند، آنگاه هر چیزی به مبدأ خود برمیگردد.
یا صاحب الزمان به درآ از خفا که خلق
تا حد ناف جامه صورت فرو درید
هوش مصنوعی: ای صاحب زمان، به میان مردم بیا و از پنهانی بیرون بیایید، زیرا که مردم به خاطر ظهور شما، در نهایت ناامیدی و بیخبری، خود را از جدا و کمرنگ کردهاند.
بر راه حق که می نگرم یک حسین نیست
آفاق کربلا شد و مردم هم یزید
هوش مصنوعی: وقتی به مسیر حقیقت نگاه میکنم، نمیبینم کسی مثل حسین وجود دارد. دنیا به یک کربلا تبدیل شده و مردم هم مثل یزید شدهاند.
باطل شبیه حق شد و انصاف درفتاد
اضلال بیخ عدل زد و ظلم سر کشید
هوش مصنوعی: در این زمان، نیکی و حقایق به گونهای دگرگون شده که به باطل شبیه شدهاند و عدالت نادیده گرفته شده است؛ گمراهی بر پایهی عدالت پا گذاشته و ظلم و ستم افزایش یافته است.
بدعت بنا نهاد و امل باغ و خانه ساخت
غفلت کمر گشاد و خطا فرش گسترید
هوش مصنوعی: او با افکار نو بنیادها را بنا کرد و در زندگیاش همچون باغ و خانهای را ساخت. در حالی که غفلت و سهلانگاری به او اجازه میدهند تا به راحتی خطاهایش را گسترش دهد.
بنمای دست قدرت و مفتاح باب کن
کافاق مانده بسته درو قفل بی کلید
هوش مصنوعی: دست قدرت خود را نشان بده و درِ این مکان را باز کن، زیرا در اینجا قفل شده و کلیدی برای آن وجود ندارد.
شاها تو شاهدی که «نظیری » به مهر حق
بفروخت صدر سلطنت و مسکنت خرید
هوش مصنوعی: ای شاه، تو خود دیدهای که «نظیری» با مهر و محبت حق، مقام سلطنت و زندگی اشرافی خود را رها کرده و در عوض زندگی ساده و بیتکلفی را انتخاب کرده است.
جاه یزدید و قوم یزیدش مراد نیست
حب علی و آل علی باد بر مزید
هوش مصنوعی: مقام یزید و کسان او هدف نیستند؛ بلکه محبت علی و فرزندان او افزون بر هر چیز دیگری مهم و باارزش است.