گنجور

شمارهٔ ۸

افتاده کلاه از سر و ناموسم نیست
در بتکده دستانم و ناقوسم نیست
گر عزت و ناز رفت و گر خلوت و ساز
بر هرچه بجز تو رفت افسوسم نیست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

افتاده کلاه از سر و ناموسم نیست
در بتکده دستانم و ناقوسم نیست
هوش مصنوعی: کلاه از سرم افتاده و دیگر عزت و شرافتی برایم باقی نمانده است. در زاهدخانه، دستانم خالی و بی‌معناست و هیچ ارزش خاصی ندارم.
گر عزت و ناز رفت و گر خلوت و ساز
بر هرچه بجز تو رفت افسوسم نیست
هوش مصنوعی: اگر اعتبار و زیبایی و تنهایی و دلنوازی رفت، برای هر چیزی غیر از تو غم نخواهم خورد.