شمارهٔ ۷۱
آن دهد در گریه پند ما که با ما دشمن است
هرکه می گیرد شناور را به دریا دشمن است
هر که را دل در درون شادست با بیرون چه کار
شمع را خلوت نگهبان است و صحرا دشمن است
خود مگر از در درآیی ورنه از ما تا به تو
صد بیابانست و در هر گام صد جا دشمن است
دل آن آزرده تر داریم کازارش کنند
خصمی خود می کند هرکس که با ما دشمن است
خون ز چشم کاروانی ریخت در بازار مصر
هر که را یوسف بود کالا به سودا دشمن است
تا غمم گردید مونس کلفتم با کس نماند
دوست چون هم خوابه گردد مو بر اعضا دشمن است
های های گریه ای باید که دل خالی کند
ورنه چون در دل گره باشد مداوا دشمن است
گر بهار آید «نظیری » ور خزان با من مگوی
خاطر مشغول عاشق را تماشا دشمن است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن دهد در گریه پند ما که با ما دشمن است
هرکه می گیرد شناور را به دریا دشمن است
هوش مصنوعی: هر کسی که در زمان سختی و گریه به ما پند میدهد و از ما دوری کند، در واقع دشمن ما است؛ زیرا او آنکس را که در دریا به سمت غرق شدن میرود، نجات نمیدهد و به او توجهی نمیکند.
هر که را دل در درون شادست با بیرون چه کار
شمع را خلوت نگهبان است و صحرا دشمن است
هوش مصنوعی: هر کسی که در دلش شادمانی دارد، به امور بیرونی و مشکلات اهمیت نمیدهد. شمع در خلوت خود میدرخشد و نیازی به نگرانی از بیرون ندارد، در حالی که بیابان با طبعش میتواند دشمن باشد.
خود مگر از در درآیی ورنه از ما تا به تو
صد بیابانست و در هر گام صد جا دشمن است
هوش مصنوعی: اگر خودت نیایی و به ما نزدیک نشوی، بین ما و تو بسیار موانع و دشواریها وجود دارد و در هر قدم، با مشکلات و دشمنیها مواجه خواهی شد.
دل آن آزرده تر داریم کازارش کنند
خصمی خود می کند هرکس که با ما دشمن است
هوش مصنوعی: دل ما از آنچه بر ما میگذرد، بیشتر میآزارد، زیرا هر کسی که با ما دشمنی کند، خود را به زحمت میاندازد.
خون ز چشم کاروانی ریخت در بازار مصر
هر که را یوسف بود کالا به سودا دشمن است
هوش مصنوعی: در بازار مصر، اشکهای کاروانی بر زمین ریخته شد و هر کسی که یوسف را در اختیار داشت، کالا و نعمتش در معرض تهدید بدخواهان قرار گرفت.
تا غمم گردید مونس کلفتم با کس نماند
دوست چون هم خوابه گردد مو بر اعضا دشمن است
هوش مصنوعی: وقتی غمهای من به رفیق من تبدیل شدند، دیگر هیچ دوستی برایم نماند. مثل اینکه وقتی مویی بر بدن آدمی میافتد، به دشمنی تبدیل میشود.
های های گریه ای باید که دل خالی کند
ورنه چون در دل گره باشد مداوا دشمن است
هوش مصنوعی: باید گریهای بلند سر بدهی تا دل را خالی کنی، وگرنه اگر دل پر از غم باشد، هر درمانی مانند سم میماند.
گر بهار آید «نظیری » ور خزان با من مگوی
خاطر مشغول عاشق را تماشا دشمن است
هوش مصنوعی: اگر بهار بیاید، ای «نظیری»، یا اگر پاییز بیفتد، با من صحبت نکنید. چرا که مشغول یاد کردن از عشق است و تماشای این حالت، به نوعی دشمنی به حساب میآید.