گنجور

شمارهٔ ۷۰

ناله ما نغمه اهل نوا را گرم ساخت
شوق ما هنگامه این ماجرا را گرم ساخت
زآتش وادی بیفکندیم نعلین از قدم
موسی ما گرم رو گردید و ما را گرم ساخت
در گرفت از بهر خاطر گرمی پروانه موم
شمع مجلس شد که در کاشانه جا را گرم ساخت
گرمی هنگامه گلشن پی آشوب ماست
گل شکفت از ناله بلبل که ما را گرم ساخت
مایه مهر و محبت از رواج افتاده است
صحبت ما، روز بازار وفا را گرم ساخت
کین خسرو گر نبودی ساختی فرهاد کار
طعنه ناموس خوی پادشا را گرم ساخت
هر بن مژگان به چشم خلق قربان کرده است
گریه ما داستان کربلا را گرم ساخت
اعتمادی بر شمیم حله یوسف نداشت
سرمه خاکسترم باد صبا را گرم ساخت
شد به غربت قدر من معلوم بر اهل وطن
گرمی هنگامه مهر آشنا را گرم ساخت
دیدم اشفاق رخت محروم گشتم از لبت
وسعت احسان در استغنا گدا را گرم ساخت
از علو رفعتم معلوم شد حسن قبول
چون مراد دل اجابت شد دعا را گرم ساخت
رشح ابرست این «نظیری » یا صبا یا عطر گل
بلبل از شعر ترت صوت و نوا را گرم ساخت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ناله ما نغمه اهل نوا را گرم ساخت
شوق ما هنگامه این ماجرا را گرم ساخت
هوش مصنوعی: ناله‌های ما به نغمه‌های اهل موسیقی نشاط و زندگی بخشید و اشتیاق ما، به این حادثه شور و هیجان بیشتری داد.
زآتش وادی بیفکندیم نعلین از قدم
موسی ما گرم رو گردید و ما را گرم ساخت
هوش مصنوعی: ما از آتش و خطرات آن گذشتیم و از قدم موسی، نعلین خود را برداشتیم. مسیری که او طی کرد، ما را وادار کرد که با عزت و قدرت پیش برویم و در این راه به ما گرما و انرژی بخشید.
در گرفت از بهر خاطر گرمی پروانه موم
شمع مجلس شد که در کاشانه جا را گرم ساخت
هوش مصنوعی: برای خاطر دل‌جویی از پروانه، شمع مجلس روشن شد تا در خانه جوی گرم ایجاد کند.
گرمی هنگامه گلشن پی آشوب ماست
گل شکفت از ناله بلبل که ما را گرم ساخت
هوش مصنوعی: گرمی و شور و حال گلشن به خاطر نا آرامی و غم ماست. گل به خاطر ناله و آواز بلبل شکفته شده است و این ناله بلبل باعث شادی و گرمی دل ما شده است.
مایه مهر و محبت از رواج افتاده است
صحبت ما، روز بازار وفا را گرم ساخت
هوش مصنوعی: در این زمان، محبت و دوستی کم‌کم از بین رفته است. گفت‌وگوهای ما، روزی را که برای وفا و اعتماد باشد، زنده و پررونق کرد.
کین خسرو گر نبودی ساختی فرهاد کار
طعنه ناموس خوی پادشا را گرم ساخت
هوش مصنوعی: اگر این پادشاه نبود، فرهاد هم نمی‌توانست آن کار را انجام دهد و به این ترتیب، موجب می‌شد ناموس و اعتبار پادشاهی او به خطر بیفتد.
هر بن مژگان به چشم خلق قربان کرده است
گریه ما داستان کربلا را گرم ساخت
هوش مصنوعی: هر بار که مژگان زیبای او بر چشمان دیگران می‌افتد، خون ما به خاطر آن اشک‌ها در دل می‌جوشد و داستان عشق و مصیبت کربلا را زنده می‌کند.
اعتمادی بر شمیم حله یوسف نداشت
سرمه خاکسترم باد صبا را گرم ساخت
هوش مصنوعی: بر روی عطر لباس یوسف اعتمادی نداشتم، اما خاکسترم به باد صبا گرما بخشید.
شد به غربت قدر من معلوم بر اهل وطن
گرمی هنگامه مهر آشنا را گرم ساخت
هوش مصنوعی: در غربت، ارزش و منزلت من برای اهل سرزمین خود مشخص شد. گرمای مهر و محبت آشنا، حال و هوای مراسم و جمع را گرم‌تر کرد.
دیدم اشفاق رخت محروم گشتم از لبت
وسعت احسان در استغنا گدا را گرم ساخت
هوش مصنوعی: من نیکوترین چهره را دیدم و از لب تو که نشانِ محبت و کرامت است، محروم شدم. اما وسعت و فراخی احسانت حتی در میان بی‌نیازی، توانست دل گدا را گرم کند.
از علو رفعتم معلوم شد حسن قبول
چون مراد دل اجابت شد دعا را گرم ساخت
هوش مصنوعی: وقتی که دعای دل برآورده شد و مورد قبول واقع شد، نشان از جایگاه بالای فرد دارد و این باعث می‌شود که زیبایی و خوبی او آشکار شود.
رشح ابرست این «نظیری » یا صبا یا عطر گل
بلبل از شعر ترت صوت و نوا را گرم ساخت
هوش مصنوعی: بارش باران مانند بوسه‌ای است از سوی «نظیری» یا نسیم ملایمی است که عطر گل‌ها را به همراه دارد و این زیبایی، شعر و نغمه را غنی و دل‌انگیز کرده است.