گنجور

شمارهٔ ۶۲

چون غنچه دل مبند و چو بو بر هوا متاب
بر گل سوار باش و عنان از صبا متاب
آمیزش از صلاح دو یک دل به هم رسد
جایی که تار میل نباشد دو تا متاب
هرگز خضر به تشنه زلال بقا نداد
مس به امیدواری این کیمیا متاب
شوقی اگر نجات ز خودبینی ات دهد
بگریز و رخ ز آینه هم بر قفا متاب
بر سفره هیچ نیست سئوال از برون چرا
قفل گشوده بر در گنج عطا متاب
شغل توام ز گوشه خاطر نمی رود
گوشم چو طفل از پی هر مدعا متاب
بر صفحه نقش ها همه زیبا کشیده اند
برقع به دست کوته چون و چرا متاب
آهی زدیم و پیرهن پاره سوختیم
گو همنشین فتیله پی داغ ما متاب
چشم از امیدواری دیدار روشن است
گو روشنی مهر و مهم بر سرا متاب
معشوق ساقی است مزن بر پیاله دست
یوسف نموده رخ بصر از توتیا متاب
افسون لب به کار «نظیری » کفایت است
نعلش در آتش از پی مهر و وفا متاب

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون غنچه دل مبند و چو بو بر هوا متاب
بر گل سوار باش و عنان از صبا متاب
هوش مصنوعی: دل خود را مانند غنچه بسته نگه‌دار و همچون بوی گل به این سو و آن سو نرو. بر گل سوار باش و اجازه نده که نسیم تو را به سمت دیگر بکشاند.
آمیزش از صلاح دو یک دل به هم رسد
جایی که تار میل نباشد دو تا متاب
هوش مصنوعی: ترکیب شدن و پیوستن دو دل در جایی صورت می‌گیرد که خواسته‌ها و تمایلات متضاد وجود نداشته باشد و در یک مسیر مشترک حرکت کنند.
هرگز خضر به تشنه زلال بقا نداد
مس به امیدواری این کیمیا متاب
هوش مصنوعی: هرگز خضر (نماد زندگی و بقا) به تشنه (کسی که به دنبال زندگی و حقیقت است) آب زلال بقا نداد. پس از مکیدن امید به کیمیا (جادویی که زندگی را می‌سازد) پرت نشو و ناامید نشو.
شوقی اگر نجات ز خودبینی ات دهد
بگریز و رخ ز آینه هم بر قفا متاب
هوش مصنوعی: اگر شوق و اشتیاقی به تو کمک کند تا از خودبینی و خودرایی‌ات رها شوی، باید بگریزی و از نگاه به خود و چهره‌ات در آینه بار دیگر دوری کنی.
بر سفره هیچ نیست سئوال از برون چرا
قفل گشوده بر در گنج عطا متاب
هوش مصنوعی: بر سفره چیزی وجود ندارد، پس چه نیازی به سوال از آن بیرون است؟ چرا دروازه‌ی گنج الهی باز شده و نعمت‌ها به درون نمی‌آیند؟
شغل توام ز گوشه خاطر نمی رود
گوشم چو طفل از پی هر مدعا متاب
هوش مصنوعی: من به یاد تو همیشه در دل و گوشم هستی، مانند کودکی که بدون توجه به هر خواسته‌ای در جستجوی یک هدف مشخص است، از یاد تو دور نمی‌شوم.
بر صفحه نقش ها همه زیبا کشیده اند
برقع به دست کوته چون و چرا متاب
هوش مصنوعی: همه چیز در زندگی به زیبایی نقش بسته است، پس بیهوده در پی علت و چرایی نروید و از آنچه هست لذت ببرید.
آهی زدیم و پیرهن پاره سوختیم
گو همنشین فتیله پی داغ ما متاب
هوش مصنوعی: ما آهی کشیدیم و با درد و رنجی که داریم، دیگر هیچ چیز نمی‌تواند ما را جریحه‌دار کند. حتی اگر کسی بخواهد از مشکلات ما دوری کند، نباید از ما بگریزد.
چشم از امیدواری دیدار روشن است
گو روشنی مهر و مهم بر سرا متاب
هوش مصنوعی: چشم من به امید دیدار روشن است، اما نکن که نور عشق و مهمان بر سر من بتابد.
معشوق ساقی است مزن بر پیاله دست
یوسف نموده رخ بصر از توتیا متاب
هوش مصنوعی: ای محبوب، ساقی است، بر پیاله دست نزن. یوسف را به خاطر بسپار که چهره‌اش به اندازه‌ی تو زیباست و نگاه خود را از من نبر.
افسون لب به کار «نظیری » کفایت است
نعلش در آتش از پی مهر و وفا متاب
هوش مصنوعی: جذابیت و تأثیر لب‌های زیبا به اندازه‌ای است که کافیست، و تو نباید به خاطر عشق و وفا بیش از حد تلاش کنی.