شمارهٔ ۵۷
به غیر از رنگ و بویی نیست این عشق مجازی را
عطا کن لذت طعم حقیقت عشقبازی را
عزیزان را فدا کردم سر و سامان هبا کردم
نیرزم گوشه چشمی بنازم بینیازی را
عبارت کوته و دل تنگ و خاصان ملک زیبا
چه داند مرد صحرایی طریق کارسازی را
کسی تفسیر رمز عاشق و معشوق کی داند
به جز مکی نمیداند لغتهای حجازی را
همه سرمایه اقرار و ایمان بود رخسارت
فغان از خال هندویت که کافر کرد غازی را
گرسنه باز شاهنشاه و ما صیاد بیطالع
دل کبکی نثار آریم خوی شاهبازی را
صبوح و روح برهم خورد چون بانگ صلات آمد
به زیر آرید از طاق این کهن دلق نمازی را
گر از یک ره نماید روی از صد ره درون آید
«نظیری» چاره چون سازد فریب ترکتازی را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به غیر از رنگ و بویی نیست این عشق مجازی را
عطا کن لذت طعم حقیقت عشقبازی را
هوش مصنوعی: این عشق ظاهری فقط یک رنگ و بو دارد، پس لذت واقعی و عمیق عشق را به من عطا کن.
عزیزان را فدا کردم سر و سامان هبا کردم
نیرزم گوشه چشمی بنازم بینیازی را
هوش مصنوعی: من برای عزیزانم جان و زندگیام را فدای آنها کردم و همه چیزم را به خاطرشان به باد دادم. از آنها تنها به خاطر یک نگاه پذیرایی میکنم و به بینیازی خود افتخار میکنم.
عبارت کوته و دل تنگ و خاصان ملک زیبا
چه داند مرد صحرایی طریق کارسازی را
هوش مصنوعی: شخصی که در بیابان زندگی میکند و تجربهای از زندگی در محافل مرفه و زیبا ندارد، نمیتواند درک کند که افراد خاص و درونگرا چگونه به حل مشکلات و بهبود وضعیت زندگی میپردازند.
کسی تفسیر رمز عاشق و معشوق کی داند
به جز مکی نمیداند لغتهای حجازی را
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند معنای عشق و رابطه عاشق و معشوق را به درستی درک کند، جز کسی که با زبان و فرهنگ خاص آنان آشنا باشد.
همه سرمایه اقرار و ایمان بود رخسارت
فغان از خال هندویت که کافر کرد غازی را
هوش مصنوعی: تمام دارایی من اقرار و ایمان است، اما زیبایی چهرهات به همراه خال هندیات باعث شده است که حتی مردان جنگجو و مؤمن نیز در برابر عشق تو کافر شوند.
گرسنه باز شاهنشاه و ما صیاد بیطالع
دل کبکی نثار آریم خوی شاهبازی را
هوش مصنوعی: شاهنشاه همواره گرسنه است و ما که مانند صیادانی بیخبر از سرنوشت، تنها میتوانیم دل پاک و نازک کبوتر را نثار او کنیم و خود را به صفت شاهبازی برسانیم.
صبوح و روح برهم خورد چون بانگ صلات آمد
به زیر آرید از طاق این کهن دلق نمازی را
هوش مصنوعی: زمان صبح و روح نوشیدنی به هم آمیختند، چون صدای نماز به گوش رسید. این کهن لباس نماز را از بالای طاق پایین بیاورید.
گر از یک ره نماید روی از صد ره درون آید
«نظیری» چاره چون سازد فریب ترکتازی را
هوش مصنوعی: اگر کسی از یک مسیر فقط نگاهی به تو بیندازد، میتواند به شدت به درونت نفوذ کند. «نظیری» در اینجا به چارهی مقابله با فریبی که به راحتی میتواند تو را بگرداند، فکر میکند.