گنجور

شمارهٔ ۵۶

زیستم بس که به تدبیر خود از خامی‌ها
رفت نام و نسبم در سر خودکامی‌ها
ورع و شیب زبون خم ایامم کرد
یاد دوران جوانی و میْ‌آشامی‌ها
طایری نیست که تاری ز منش برپا نیست
صید یک مرغ نکردم ز کهن‌دامی‌ها
روز عشرت به صداع سر مخمور گذشت
تر نگردید دماغم ز تنک‌جامی‌ها
دل به لهو و لعب عمر منه کاین مرغان
تکیه بر باد کنند از سبک‌آرامی‌ها
خلعت سرو به اندام تو خوش ببریدند
جامه زیبنده نماید ز خوش‌اندامی‌ها
شکر پیری که هوا و هوس از جوش نشاند
چون می کهنه برون آمدم از خامی‌ها
پیش از مرگ خود از آفت هستی رستم
به اجل باز نماندم ز سبک‌گامی‌ها
در خرابات سر ناموران گردیدیم
بس که اندیشه نکردیم ز بدنامی‌ها
لوث تقصیر چو از آب کرم شسته شود
دلق درویش برآید ز سیه‌فامی‌ها
ساز و برگ و می و مطرب به «نظیری » جمعست
بوی خیر آیدش از نیک سرانجامی‌ها

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زیستم بس که به تدبیر خود از خامی‌ها
رفت نام و نسبم در سر خودکامی‌ها
هوش مصنوعی: من به قدری با تدبیر و فکر زندگی کرده‌ام که از ناپختگی‌ها و سادگی‌ها فاصله گرفته‌ام و نام و مقامم در دل خودخواهی‌ها و خودپسندی‌ها جا خوش کرده است.
ورع و شیب زبون خم ایامم کرد
یاد دوران جوانی و میْ‌آشامی‌ها
هوش مصنوعی: نگاه به روزگار جوانی و لذت‌هایی که در آن زمان داشتم، مرا به یاد روزهای تلخ و شیرین گذشته می‌اندازد.
طایری نیست که تاری ز منش برپا نیست
صید یک مرغ نکردم ز کهن‌دامی‌ها
هوش مصنوعی: هیچ پرنده‌ای نیست که با نخی از وجود من در ارتباط نباشد، اما من هیچ‌گاه از دام‌های کهنه نتوانسته‌ام پرنده‌ای را شکار کنم.
روز عشرت به صداع سر مخمور گذشت
تر نگردید دماغم ز تنک‌جامی‌ها
هوش مصنوعی: روز خوشی و شادی من در حالتی شاداب و سرمست گذشت، اما به خاطر محدودیت‌ها و فشردگی‌هایی که داشتم، ذهنم آرام و راحت نشد.
دل به لهو و لعب عمر منه کاین مرغان
تکیه بر باد کنند از سبک‌آرامی‌ها
هوش مصنوعی: دل مشغول خوشگذرانی و بازی است، گویا مانند پرندگان که بر روی باد تکیه می‌کنند و به خاطر بی‌خیالی و ناپایداری، به راحتی به این سو و آن سو می‌روند.
خلعت سرو به اندام تو خوش ببریدند
جامه زیبنده نماید ز خوش‌اندامی‌ها
هوش مصنوعی: لباسی زیبا و شایسته به قامت تو دوخته‌اند که مانند سایه سرو، بسیار زیبا است و به خوش‌فرم بودن تو می‌افزاید.
شکر پیری که هوا و هوس از جوش نشاند
چون می کهنه برون آمدم از خامی‌ها
هوش مصنوعی: شکرگزار پیری هستم که تمایلات و آرزوهایم را کنترل کرده و مانند شراب کهنه، از ناپختگی‌ها و بی‌تجربگی‌ها خارج شدم.
پیش از مرگ خود از آفت هستی رستم
به اجل باز نماندم ز سبک‌گامی‌ها
هوش مصنوعی: قبل از اینکه بمیرم، نتوانستم از آسیب‌های زندگی و بی‌احتیاطی‌ها به دور بمانم.
در خرابات سر ناموران گردیدیم
بس که اندیشه نکردیم ز بدنامی‌ها
هوش مصنوعی: ما به محفل و مکان‌های شاد و پر از قدمت افراد نامدار رفتیم، زیرا آنقدر درگیر افکار و نگرانی‌ها بودیم که به بدنامی‌ها و عیوب خود توجهی نکردیم.
لوث تقصیر چو از آب کرم شسته شود
دلق درویش برآید ز سیه‌فامی‌ها
هوش مصنوعی: هر گاه عیب و نقصی که ناشی از گناه و پلیدی است پاک شود، لباس درویش به زیبایی و نورانیتش برخواهد گشت و از تیرگی‌ها رهایی می‌یابد.
ساز و برگ و می و مطرب به «نظیری » جمعست
بوی خیر آیدش از نیک سرانجامی‌ها
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به مجالس شادی و تفریح است که با ساز و باده و موسیقی همراه است. نام «نظیری» به عنوان جایی مطرح می‌شود که این تجمعات در آنجا رخ می‌دهد. وجود کسانی که به خوشی و سرانجام‌های نیک مشهورند، بوی خوشی و نیکوی را به فضا می‌افزاید. در کل، این متن به احساس خوشی و سرور در کنار هم بودن و لذت بردن از زندگی اشاره دارد.