شمارهٔ ۴۹۰
به دوریت نتوان بود نیز دور از تو
حسد به خویش برد عاشق غیور از تو
مرا کرشمه حسن تو کرده سرگردان
نه غیبتم به حضور است و نی حضور از تو
فکندی آینه را از نظر ز بی قیدی
به جز دل تو ندیدم دلی صبور از تو
به تلخی از نظر خشمگینت افتادم
لبی چو پسته نکردم به خنده شور از تو
امید بود که شمع مزار من گردی
بر آستان سرایم نتافت نور از تو
تو گر مرا بکشی و به تعزیت آیی
میان حلقه ماتم کنند سور از تو
وگر به فاتحه بر تربتم نفس رانی
ته لحد شودم عرصه نشور از تو
کرامت عجبی داده اند حسن تو را
که سر زند به دل ماتمی سرور از تو
«نظیری » انده این خون فسرده چند خوری
بگیر، کس نگرفتست دل به زور از تو
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به دوریت نتوان بود نیز دور از تو
حسد به خویش برد عاشق غیور از تو
هوش مصنوعی: به خاطر دوری تو نمیتوانم دور از تو باشم، حتی حسادت به خود را نیز از عشق و غیرت به تو میبرم.
مرا کرشمه حسن تو کرده سرگردان
نه غیبتم به حضور است و نی حضور از تو
هوش مصنوعی: من به خاطر زیبایی و جذابیت تو گیج و حیران شدهام؛ نه اینکه غیاب من به دلیل دوری از تو باشد و نه اینکه حضورم به خاطر نزدیک بودن به تو باشد.
فکندی آینه را از نظر ز بی قیدی
به جز دل تو ندیدم دلی صبور از تو
هوش مصنوعی: آینه را از جلوی چشمم برداشتند و به خاطر بیتوجهیام، به جز دل تو، دلی صبور را ندیدم.
به تلخی از نظر خشمگینت افتادم
لبی چو پسته نکردم به خنده شور از تو
هوش مصنوعی: با حالت خشمگین و تلخی به من نگاه کردی، اما من در برابر این نگاه تلخ لبخندی همچون پسته بر لب نیاوردم و شور و شادیام را از تو پنهان کردم.
امید بود که شمع مزار من گردی
بر آستان سرایم نتافت نور از تو
هوش مصنوعی: امید داشتم که شعلهی شمع مزار من، بر درگاه خانهام نور افشانی کند، ولی نور از تو ساطع نشد.
تو گر مرا بکشی و به تعزیت آیی
میان حلقه ماتم کنند سور از تو
هوش مصنوعی: اگر تو مرا بکشی و به خاطر سوگ من بیایی، از تو نمیتوانم جز شادی انتظار داشته باشم.
وگر به فاتحه بر تربتم نفس رانی
ته لحد شودم عرصه نشور از تو
هوش مصنوعی: اگر هنگام خواندن فاتحه بر مزارم نفس بکشید، در روز قیامت من از زیر خاک به برکت وجود شما در عرصه محشر بیدار میشوم.
کرامت عجبی داده اند حسن تو را
که سر زند به دل ماتمی سرور از تو
هوش مصنوعی: حسن تو به قدری جذاب و باکرامت است که سبب میشود در دل کسانی که دچار غم و اندوه هستند، لذتی شگفتانگیز بیافریند.
«نظیری » انده این خون فسرده چند خوری
بگیر، کس نگرفتست دل به زور از تو
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی شکایت از گرفتاریها و سختیهایی است که شخص در زندگیاش تجربه کرده است. شاعر به نوعی به دیگران میگوید که از غم و اندوه خود کم نکنند و به این موضوع فکر کنند که در زندگی دیگران نیز مشکلاتی وجود دارد. در نهایت، اشارهای به اینکه هیچ کس نمیتواند به زور عشق و دل کسی را از او بگیرد، میکند.