شمارهٔ ۴۹۱
نوید عهد گل از نورسان باغ شنو
بشارت طرب از گردش ایاغ شنو
سرم ز حرف پراکنده گوی در شور است
صدای مغز پریشانم از دماغ شنو
شهید یار به ناوردگاه یار اولی
همین وصیت پروانه ز چراغ شنو
بر اهل شوق ره فیض درنمیبندند
نوای بلبل اگر نیست صوت زاغ شنو
درون قطره ز طوفان عشق شوری هست
صدای سیل بر اطراف باغ و راغ شنو
ز اصطلاح ره آگه شو و ز هر سر خار
لطیفهای که شوی از اداش داغ شنو
خبر ز عرصه کنعان و مصر بیرون پرس
هزار یوسف گمگشته در سراغ شنو
قصور عافیت از خودگذشتگان دانند
ز من مذمت آسایش و فراغ شنو
ز غم بسوز «نظیری» که گفته بود تو را؟
ندیم میکده شو لابه گوی و لاغ شنو
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نوید عهد گل از نورسان باغ شنو
بشارت طرب از گردش ایاغ شنو
هوش مصنوعی: از جوانی گل، خبر خوشی از باغ بشنو و از دورانی که شادی به گردش آمده، نوید خوشی را بشنو.
سرم ز حرف پراکنده گوی در شور است
صدای مغز پریشانم از دماغ شنو
هوش مصنوعی: سر من پر از حرفهای بیمورد و آشفته است، صدای افکار سردرگم من را از دور بشنو.
شهید یار به ناوردگاه یار اولی
همین وصیت پروانه ز چراغ شنو
هوش مصنوعی: شهید به معشوق خود پیوسته و در این راه، همانند پروانی که با چراغ میسوزد، وصیتی کرده است. این سخن به یادآوری میآید که عشق و فداکاری در مسیر عشق حقیقت دارد.
بر اهل شوق ره فیض درنمیبندند
نوای بلبل اگر نیست صوت زاغ شنو
هوش مصنوعی: تمامی افرادی که شوق و اشتیاق دارند، در راه رسیدن به نعمتها و فیضها محدود نمیشوند، حتی اگر صدای بلبل نباشد، گوش دادن به صدای زاغ نیز میتواند تجربهای ارزشمند باشد.
درون قطره ز طوفان عشق شوری هست
صدای سیل بر اطراف باغ و راغ شنو
هوش مصنوعی: در اعماق یک قطره از طوفان عشق، هیجانی وجود دارد. صدای سیل را بشنو که در اطراف باغ و زمینهای سبز میComplex است.
ز اصطلاح ره آگه شو و ز هر سر خار
لطیفهای که شوی از اداش داغ شنو
هوش مصنوعی: از اصطلاحات و رموز راه باخبر باش و از هرچیزی که به چشم میآید، نکتهای را بردار؛ هر بار که این کار را انجام میدهی، از تاثیر آن بر قلب و احساساتت آگاه باش.
خبر ز عرصه کنعان و مصر بیرون پرس
هزار یوسف گمگشته در سراغ شنو
هوش مصنوعی: از خبرهای سرزمین کنعان و مصر بپرس و هزاران یوسف گمشده را در یاد داشته باش.
قصور عافیت از خودگذشتگان دانند
ز من مذمت آسایش و فراغ شنو
هوش مصنوعی: ناتوانی و کمبود آسایش را افراد گذشته از خودشان میدانند، حال آنکه من را به خاطر آسایش و راحتیام سرزنش میکنند.
ز غم بسوز «نظیری» که گفته بود تو را؟
ندیم میکده شو لابه گوی و لاغ شنو
هوش مصنوعی: از غم بسیار بسوز که چه کسی تو را میشناخت؟ به میکده برو و از جام بگوی و گوش کن.