شمارهٔ ۴۸۹
همنفسی به جان خرم قافله تتار کو؟
مردی ازان زمین کجا؟ گردی ازان دیار کو؟
جادوی او به خواب خوش غارت صبر می کند
گریه شب رو مرا شورش کارزار کو؟
فایده ای نمی دهد داروی تلخ ناصحان
این غم ناگوار را باده خوشگوار کو؟
من که سخن نمی کنم شادی بوستان کراست
من که رقم نمی کشم رونق نوبهار کو؟
حادثه از هزار سو راه نشاط بسته است
غمزده را طرب گهی جز سر کوی یار کو؟
چون سگ کهف در وفا سر به قدم نهاده ام
فاقه کشم خبر کرا حمله کنم شکار کو؟
پر ز گلم مشام ها قوت امتیاز نی
عشوه یأس می خورم حاصل انتظار کو؟
کس ننمود جرعه ای کز جگرم گزک نخواست
خسته دردسر شدم باده بی خمار کو؟
هست ز گوشه لبی عیش مدامم آرزو
زد می ناشتا دلم مستی پایدار کو؟
بخت «نظیری » از ازل حادثه زای آمده
توشه عشرتش دهی راحت روزگار کو؟
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
همنفسی به جان خرم قافله تتار کو؟
مردی ازان زمین کجا؟ گردی ازان دیار کو؟
هوش مصنوعی: کجاست همراهی که به جان خوشی بخشد و با قافله ی تاتار برود؟ کجاست آن مرد از دیاری دیگر و کجاست نشان و نشانه ای از آن سرزمین؟
جادوی او به خواب خوش غارت صبر می کند
گریه شب رو مرا شورش کارزار کو؟
هوش مصنوعی: جادوی او به گونهای است که صبر مرا در خواب خوش میرباید. حالا من در میان شب اشک میریزم و با شور و هیجان در پی جنگی درونم هستم.
فایده ای نمی دهد داروی تلخ ناصحان
این غم ناگوار را باده خوشگوار کو؟
هوش مصنوعی: داروی تلخ و نصیحتهای دیگران هیچ کمکی به رفع این غم سنگین نمیکند، پس کجاست آن نوشیدنی خوشمزه که بتواند تسکیندهنده باشد؟
من که سخن نمی کنم شادی بوستان کراست
من که رقم نمی کشم رونق نوبهار کو؟
هوش مصنوعی: من که در مورد خوشیهای باغ صحبت نمیکنم، چه کسی از آن لذت میبرد؟ من که نمیتوانم زیباییهای بهار را به تصویر بکشم، چه کسی از آنها بهرهمند میشود؟
حادثه از هزار سو راه نشاط بسته است
غمزده را طرب گهی جز سر کوی یار کو؟
هوش مصنوعی: در زندگی، شادی و خوشی از هر طرف به ما نزدیک است، اما کسی که غمگین و ناراحت است، نمیداند چگونه به خوشحالی دست یابد، و تنها جایی که میتواند شادی را پیدا کند، کنار محبوبش است.
چون سگ کهف در وفا سر به قدم نهاده ام
فاقه کشم خبر کرا حمله کنم شکار کو؟
هوش مصنوعی: همانند سگی وفادار که در غار نشستهام و به شدت در انتظار هستم، نمیدانم چه زمانی باید برای شکار به میدان بیایم.
پر ز گلم مشام ها قوت امتیاز نی
عشوه یأس می خورم حاصل انتظار کو؟
هوش مصنوعی: این متن به حالت ناامیدی و انتظار از آنچه که میخواهیم پرداخته است. بیان میکند که عطر گلها و زیبایی آنها نمیتواند احساس عمیق ناامیدی را از بین ببرد. در واقع، فرد منتظر است تا به آنچه که آرزو دارد، برسد، اما در حال حاضر تنها یأس و ناامیدی را احساس میکند.
کس ننمود جرعه ای کز جگرم گزک نخواست
خسته دردسر شدم باده بی خمار کو؟
هوش مصنوعی: هیچکس به من جرعهای نداد که از دل خستهام تسکینی بخواهد. دردی به جانم نشسته است و من گسستگی و بیحالی باده را میطلبم.
هست ز گوشه لبی عیش مدامم آرزو
زد می ناشتا دلم مستی پایدار کو؟
هوش مصنوعی: از گوشهای لب، همیشه به من شادی میبخشد. آرزو دارم که در این حالت بینوشیدن شراب، دلم همیشه سرشار از مستی و شادابی باشد.
بخت «نظیری » از ازل حادثه زای آمده
توشه عشرتش دهی راحت روزگار کو؟
هوش مصنوعی: بخت «نظیری» از ابتدا با خود حادثههای شیرینی به همراه آورده است. حالا تو چه چیزهایی برای خوشی و آرامش او فراهم کردهای؟