گنجور

شمارهٔ ۴۷۸

با مسلمان زادگان تا کی دل و جان باختن
بعد ازین خواهم به ترسازاده ایمان باختن
بر امید یک نگاه مرحمت می بایدم
خویش را چون سرمه در چشم عزیزان باختن
تشنه چندین راه ظلمت کرده طی حیف است حیف
جام جم را در کنار آب حیوان باختن
شیوه ها دارد محبت ورنه کار عقل نیست
یوسف افکندن به زندان عشق زندان باختن
کار بر اندازه ما نیست بس رسوایی است
زود همچون اهرمن مهر سلیمان باختن
بر امید التفات خضر نادانی بود
زورق اندر بحر و مرکب در بیابان باختن
عشق بی تعلیم می آید بر این معنی گواست
کودکان را عشق با هم در دبستان باختن
گر دلی داری دو عالم را به داوی برفکن
کس ندیدم برده باشد از هراسان باختن
ما مقام مرشیوگان را عادت است اول قدم
داو کردن دل پس ایمان بر سر آن باختن
گرد کوی ما چه گردی رو حریف ما نیی
با فقیران منعمان را نیست آسان باختن
لاف آن بهتر که در میدان سربازان زنیم
شرط دعوی نیست تنها گوی و چوگان باختن
هر قماری را که شرطی نیست ذوقی نیز نیست
از لب تو بوسه ای از ما گریبان باختن
می سزد مغلوب بودن لیک غیرت غالبست
عشق می خواهد ببازم لیک نتوان باختن
طاعت چل ساله را در عشق کافر زاده ای
بر سر بازار می باید به عصیان باختن
چیست می دانی «نظیری » وقت مرگ افلاس ما
جان به ساحل بردن و سامان به طوفان باختن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با مسلمان زادگان تا کی دل و جان باختن
بعد ازین خواهم به ترسازاده ایمان باختن
هوش مصنوعی: دیگر نمی‌خواهم با مسلمان زادگان احساس وابستگی و دل‌باختگی داشته باشم. از این به بعد تصمیم دارم به کسی که از نژاد دیگری است و به نوعی ترسازاده به حساب می‌آید، ایمان بیاورم و به او اعتماد کنم.
بر امید یک نگاه مرحمت می بایدم
خویش را چون سرمه در چشم عزیزان باختن
هوش مصنوعی: من باید منتظر یک نگاه مهربان از تو باشم، چرا که مانند سرمه‌ای که در چشم معشوقه‌ها قرار می‌گیرد، باید خود را نثار تو کنم.
تشنه چندین راه ظلمت کرده طی حیف است حیف
جام جم را در کنار آب حیوان باختن
هوش مصنوعی: تشنه‌ای که در جستجوی علم و معرفت مسیرهای سختی را پشت سر گذاشته، دیگر به آسانی نمی‌تواند خود را راضی کند. بسیار افسوس‌آور است که او در کنار برکه‌ای که نماد زندگی و شناخت است، با گم کردن یک جام باارزش، ارزش تلاش‌هایش را ضایع کند.
شیوه ها دارد محبت ورنه کار عقل نیست
یوسف افکندن به زندان عشق زندان باختن
هوش مصنوعی: عشق و محبت راه‌های مختلفی دارد و این موضوع به منطقی بودن ربطی ندارد. نمی‌توان یوسف را به خاطر عشقش در زندان انداخت، چون این عمل به نوعی شکست در مقام عشق محسوب می‌شود.
کار بر اندازه ما نیست بس رسوایی است
زود همچون اهرمن مهر سلیمان باختن
هوش مصنوعی: کارهایی که باید انجام دهیم از توان ما فراتر است و به همین دلیل زود با رسوایی روبه‌رو می‌شویم، مانند اهرمن که در برابر مهر سلیمان شکست خورد.
بر امید التفات خضر نادانی بود
زورق اندر بحر و مرکب در بیابان باختن
هوش مصنوعی: در دل امید توجه راهنمایی نادان نشسته است، مانند قایقی که در دریا یا اسبی که در بیابان بی‌هدف شده است.
عشق بی تعلیم می آید بر این معنی گواست
کودکان را عشق با هم در دبستان باختن
هوش مصنوعی: عشق به طور طبیعی و بدون نیاز به آموزش به وجود می‌آید. این موضوع را می‌توان از کشمکش‌های بچه‌ها در مدرسه به وضوح مشاهده کرد.
گر دلی داری دو عالم را به داوی برفکن
کس ندیدم برده باشد از هراسان باختن
هوش مصنوعی: اگر دلی داری، همه چیز را رها کن و به دلیری و شجاعت بپرداز. من کسی را ندیده‌ام که از ترس باختن، همه چیز را از دست بدهد.
ما مقام مرشیوگان را عادت است اول قدم
داو کردن دل پس ایمان بر سر آن باختن
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در مسیر روحانی و معنوی، ابتدا باید قلب را تسلیم کرد و سپس بر ایمان و اعتقاد خود استوار شد. یعنی شروع کار، دل دادن به معنویت است و پس از آن، باید تمام وجود خود را به ایمان و باورهایی که انتخاب کرده‌ایم، واگذار کنیم.
گرد کوی ما چه گردی رو حریف ما نیی
با فقیران منعمان را نیست آسان باختن
هوش مصنوعی: در اطراف ما چه شور و شوقی وجود دارد، اما تو حریف ما نیستی. با وجود ثروتمندان، شکست دادن افراد فقیر کار آسانی نیست.
لاف آن بهتر که در میدان سربازان زنیم
شرط دعوی نیست تنها گوی و چوگان باختن
هوش مصنوعی: بهتر است که در میادین نبرد فخر و لاف نزنیم؛ در اینجا نیازی به ادعا نیست، فقط کافی است که توبت و مهارت خود را نشان دهیم و باختن در بازی را بپذیریم.
هر قماری را که شرطی نیست ذوقی نیز نیست
از لب تو بوسه ای از ما گریبان باختن
هوش مصنوعی: هر قمار و بازی‌ای که شرطی نداشته باشد، لذتی هم نخواهد داشت. همان‌طور که از لب تو بوسه‌ای گرفتم، ما هم باختیم و دلمان شکنجه شد.
می سزد مغلوب بودن لیک غیرت غالبست
عشق می خواهد ببازم لیک نتوان باختن
هوش مصنوعی: شایسته است که اگر باختی هم وجود دارد، عشق باعث می‌شود که انسان احساس غیرت و قدرت کند. من می‌خواهم در بازی عشق شکست بخورم، اما نمی‌توانم باخت را قبول کنم.
طاعت چل ساله را در عشق کافر زاده ای
بر سر بازار می باید به عصیان باختن
هوش مصنوعی: کسی که سال‌ها در راه اطاعت و بندگی قدم برداشته، حالا باید با عشق و شورش برسر بازار بیفتد، انگار که این عشق مثل کافری است که همه تلاش‌ها و زحمات گذشته را به چالش می‌کشد.
چیست می دانی «نظیری » وقت مرگ افلاس ما
جان به ساحل بردن و سامان به طوفان باختن
هوش مصنوعی: نظیری در اینجا به بی‌پولی و مشکلات زندگی اشاره می‌کند. او می‌گوید که در لحظه مرگ، تمامی سختی‌ها و دردها به پایان می‌رسد و انسان می‌تواند به آرامش و سکون برسد، همان‌طور که در میان طوفان زندگی، ممکن است انسان نظم و آرامش را از دست بدهد.

حاشیه ها

1404/01/27 06:03
AliKhamechian

عشق بی‌تعلیم می‌آید بر این معنی گواست

کودکان را عشق با هم در دبستان باختن!