شمارهٔ ۴۷۰
منه به رنگ جهان دل، دی و بهاران بین
وداع حسن گل و ناله هزاران بین
بنفشه خسته و نرگس به خواب و گل در کوچ
وفای همسفران اتفاق یاران بین
ز پاره جگر خلق خاک آکنده ست
ز چاک سینه گل داغ گل عذاران بین
بجورخانه دل ها خراب ساخته اند
نظر به ملک ندارند شهریاران بین
رسیده اند ز اوج سپهر بر لب بام
چو ماه کاسته حسن کلاه داران بین
جوان و پیر به میدان دو اسبه تاخته اند
نبرده گوی سعادت کسی، سواران بین
زمین مجوی ز بهر سکون که مردارست
نشسته بر سر هر کوی جیفه خواران بین
درین مسافرت آزاده ای نخواهی دید
طریق اهل فنا گیر و رستگاران بین
ز آب دیده «نظیری » گل وفا روید
در آن چمن که منم فیض ابر و باران بین
شمارهٔ ۴۶۹: بسی الطاف و احسان کرد حیرانم چه دید از منشمارهٔ ۴۷۱: دیریست بیرون رفته ام از اختیار خویشتن
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
منه به رنگ جهان دل، دی و بهاران بین
وداع حسن گل و ناله هزاران بین
هوش مصنوعی: دل خود را به رنگهای دنیایی، چون فصلهای سرد دی و بهار نفرساز. در این زمان، وداع زیبایی گل و غم هزاران را بنگر.
بنفشه خسته و نرگس به خواب و گل در کوچ
وفای همسفران اتفاق یاران بین
هوش مصنوعی: بنفشه خسته است و نرگس خوابش برده، در حالی که گل در پی وفای دوستانش در سفر است. دوستان را ببین که چگونه با هم هستند.
ز پاره جگر خلق خاک آکنده ست
ز چاک سینه گل داغ گل عذاران بین
هوش مصنوعی: خلقی که از درد و اندوه خود رنج میبرند، مانند خاکی پر از سنگینی و غم هستند. از سینه جریحهدار آنها گلهای پرچم و عطر دلانگیز به وجود میآید که نشاندهنده عواطف و احساسات عمیقشان است.
بجورخانه دل ها خراب ساخته اند
نظر به ملک ندارند شهریاران بین
هوش مصنوعی: دلها را در ویرانی خود قرار دادهاند و دیگر توجهی به سلطنت و قدرت ندارند، ای شاهان!
رسیده اند ز اوج سپهر بر لب بام
چو ماه کاسته حسن کلاه داران بین
هوش مصنوعی: این شعر به تصویر کشیدن زیبایی افرادی است که در اوج هستی و قدرت قرار دارند و مانند ماه که در آسمان است، بر بام آفتاب زندگی میتابند. این کلاهداران که نماد کارگزاران و قدرتمندان هستند، زیبایی و جذابیت خاصی دارند که در نگاه نخست توجه را جلب میکنند. در واقع، این هنر و زیبایی آنها در تعامل با زیباییهای طبیعی به نمایش گذاشته شده است.
جوان و پیر به میدان دو اسبه تاخته اند
نبرده گوی سعادت کسی، سواران بین
هوش مصنوعی: جوانان و پیران هر دو در جلسهای به رقابت پرداختهاند، اما هیچیک از آنها نتوانستهاند برندهی خوشبختی شوند. به سوارکاران نگاه کنید.
زمین مجوی ز بهر سکون که مردارست
نشسته بر سر هر کوی جیفه خواران بین
هوش مصنوعی: به دنبال سکون و آرامش در زمین نباش، زیرا آنجا مثل مردهای است که در هر خیابان و کوی به عنوان زباله دراز کشیده است. به وضعیت کسانی که در زندگی به ذلت افتادهاند نگاه کن.
درین مسافرت آزاده ای نخواهی دید
طریق اهل فنا گیر و رستگاران بین
هوش مصنوعی: در این سفر، هیچ آزادهای نخواهی دید. راه و رسم افرادی که به فنا رفتهاند را بپذیر و رستگاران را مشاهده کن.
ز آب دیده «نظیری » گل وفا روید
در آن چمن که منم فیض ابر و باران بین
هوش مصنوعی: از اشک چشم من، گل وفا در این گلستان میخروشد، زیرا من همچون ابر و باران به آنجا فیض میرسانم.