گنجور

شمارهٔ ۴۵۴

همیشه گریه تلخی در آستین دارم
به نرخ زهر فروشم گر انگبین دارم
به باد و برقم از احوال خویش در گفتار
که ابر در گذر و تخم در زمین دارم
کسی که خانه به همسایگی من گیرد
مدام خوش دلش از ناله حزین دارم
نه با گلم نظری نی به صوتم آهنگی است
شکسته بالم و صیاد در کمین دارم
مرا به ساده دلی های من توان بخشید
خطا نموده ام و چشم آفرین دارم
دلم رفیق سمندر مزاج می طلبد
سموم غیرت وادی آتشین دارم
ز دیر تا بت و بتخانه می برد عشقم
خجالت از رخ مردان راه دین دارم
به دست هر که فتد جرعه ای حیف منست
ندیم میکده ام دل چرا غمین دارم
سرم به کار «نظیری » فرو نمی آید
که داغ بندگی عشق بر جبین دارم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همیشه گریه تلخی در آستین دارم
به نرخ زهر فروشم گر انگبین دارم
هوش مصنوعی: هرگز از غم و اندوه خود رهایی نیافته‌ام و حتی اگر عسل هم داشته باشم، ارزش گریه و اندوهی که در دل دارم را نمی‌توانم برای کسی بیان کنم.
به باد و برقم از احوال خویش در گفتار
که ابر در گذر و تخم در زمین دارم
هوش مصنوعی: من از حال خود با باد و برق صحبت می‌کنم، زیرا مثل ابر در حال تغییر هستم و در دل زمین، بذرهایی برای آینده دارم.
کسی که خانه به همسایگی من گیرد
مدام خوش دلش از ناله حزین دارم
هوش مصنوعی: کسی که در همسایگی من زندگی می‌کند، همیشه خوشحال است، اما من از صدای ناامیدکننده‌ام ناراحتی دارم.
نه با گلم نظری نی به صوتم آهنگی است
شکسته بالم و صیاد در کمین دارم
هوش مصنوعی: نه به زیبایی من توجهی دارد و نه صدای من برایش جذابیتی دارد. حال من دچار مشکلاتی هستم و شخصی بدخواه در کمین من نشسته است.
مرا به ساده دلی های من توان بخشید
خطا نموده ام و چشم آفرین دارم
هوش مصنوعی: به خاطر سادگی و زودباوری‌ام از من عذرخواهی کن، زیرا اشتباهاتی کرده‌ام و حالا به آنها با عشق نگاه می‌کنم.
دلم رفیق سمندر مزاج می طلبد
سموم غیرت وادی آتشین دارم
هوش مصنوعی: دلم می‌خواهد دوستی مثل سمندر داشته باشم؛ چرا که در درونم آتش غیرت و شجاعت وجود دارد.
ز دیر تا بت و بتخانه می برد عشقم
خجالت از رخ مردان راه دین دارم
هوش مصنوعی: عشق من از دیر تا معبد بت‌ها مرا به سمت خود می‌کشاند و من از چهره مردان دین‌دار شرمنده هستم.
به دست هر که فتد جرعه ای حیف منست
ندیم میکده ام دل چرا غمین دارم
هوش مصنوعی: هر کس که مقداری از شراب به دستش برسد، برای من جای افسوس دارد، زیرا من دل خود را برای میکده و خوشی‌اش ناراحت نگه داشته‌ام.
سرم به کار «نظیری » فرو نمی آید
که داغ بندگی عشق بر جبین دارم
هوش مصنوعی: فکری به کار «نظیری» نمی‌برم، چون نشانه‌ی عشق و بندگی بر پیشانی‌ام وجود دارد.