گنجور

شمارهٔ ۴۴۶

سخن دوست گران بود فراوان کردم
جان به بیعانه بیارید که ارزان کردم
گرد راه خضری از نظرم می پاشید
سوی هر چشمه شدم چشمه حیوان کردم
هیچ اکسیر به تأثیر محبت نرسد
کفر آوردم و در عشق تو ایمان کردم
همه بایستنیم بود چو رفت آمد کار
هرچه در کار نبایست همه آن کردم
نیم ساعت به خود از تفرقه نتوان پرداخت
در مقامی که دل جمع پریشان کردم
هرچه آموخته بودم همه از یادم رفت
سود چل ساله به سودای تو نقصان کردم
حال از آن ترک سیه چشم مپوشید که من
سحر پیش نظرش بردم و قران کردم
سوی تو ره به تکاپوی خرد نتوان کرد
سعی چندان که به تحقیق تو بتوان کردم
خان خانان که به یاد نظر تربیتش
طبع گر خاک نگارید منش جان کردم
نکته آرای و غزل سنج «نظیری » می باش
به مدیحی که تو را صاحب دیوان کردم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سخن دوست گران بود فراوان کردم
جان به بیعانه بیارید که ارزان کردم
هوش مصنوعی: گفتار دوست برایم بسیار ارزشمند است، هرچه می‌گویم و می‌نویسم، جان خود را به قیمتی نازل به دست آورده‌ام.
گرد راه خضری از نظرم می پاشید
سوی هر چشمه شدم چشمه حیوان کردم
هوش مصنوعی: در مسیر سبز، زیبایی‌ها به چشمم می‌آید و هر جا که می‌روم، نور و زندگی را احساس می‌کنم و در این حالت، به زندگی و جوانی جان تازه‌ای می‌بخشم.
هیچ اکسیر به تأثیر محبت نرسد
کفر آوردم و در عشق تو ایمان کردم
هوش مصنوعی: هیچ چیزی در جهان به اندازه تأثیر محبت موثر نیست. من به خاطر عشق تو از تمام باورهای قبلی‌ام دست کشیدم و باور تازه‌ای پیدا کردم.
همه بایستنیم بود چو رفت آمد کار
هرچه در کار نبایست همه آن کردم
هوش مصنوعی: همه ما باید در کارهایمان حضور داشته باشیم و در زمانی که کار انجام می‌شود، باید تلاش کنیم. هر چه در این مسیر لازم بوده، من انجام داده‌ام.
نیم ساعت به خود از تفرقه نتوان پرداخت
در مقامی که دل جمع پریشان کردم
هوش مصنوعی: نمی‌توانم در مدتی کوتاه به خودم بیایم و از پراکندگی خیال رهایی یابم، به ویژه در وضعیتی که دل و ذهنم در هم ریخته است.
هرچه آموخته بودم همه از یادم رفت
سود چل ساله به سودای تو نقصان کردم
هوش مصنوعی: هر چیزی که قبلاً یاد گرفته بودم، الآن همه‌اش فراموش شده است. برای به دست آوردن محبت تو، تمام منفعت و بهره‌هایی که در طول سی سال جمع کرده بودم را از دست داده‌ام.
حال از آن ترک سیه چشم مپوشید که من
سحر پیش نظرش بردم و قران کردم
هوش مصنوعی: از زیباترین چشم‌های آن یار غافل نشوید، چون من در حضورش جادو کردم و او را مجذوب خودم کردم.
سوی تو ره به تکاپوی خرد نتوان کرد
سعی چندان که به تحقیق تو بتوان کردم
هوش مصنوعی: هر چقدر هم که تلاش کنم و کوشش کنم، نمی‌توانم به درستی به سمت تو نزدیک شوم.
خان خانان که به یاد نظر تربیتش
طبع گر خاک نگارید منش جان کردم
هوش مصنوعی: من به خاطر یاد و تربیت خان خانان، از آنجا که در نظرشان خاک بودم، جانم را فدای آنان کردم.
نکته آرای و غزل سنج «نظیری » می باش
به مدیحی که تو را صاحب دیوان کردم
هوش مصنوعی: این بیت نشان می‌دهد که شاعر به زیبایی‌های شعر و هنر خود اشاره می‌کند و بیان می‌کند که او به وسیله مدح و تعریف از شخصی، باعث شده که این شخص به مقام والایی برسد. به عبارت دیگر، شاعر ارزش و اهمیت شعرش را در ستایش و توصیف دیگران تشریح می‌کند.