گنجور

شمارهٔ ۴۴۰

خود را کباب ازین دل خودکام کرده‌ام
این پاره‌آتشی‌ست دلش نام کرده‌ام
گر روزگار دشمن من گشته دور نیست
خون‌ها ز رشک در دل ایام کرده‌ام
این دل که در وصال تسلی ازو نبود
خرسندش از تغافل و دشنام کرده‌ام
بی‌صبرم آنچنان که به قدر کرشمه‌ای
جانی گرو نهاده، دلی وام کرده‌ام
پیش خیال او حذر ای دل ز اضطراب
این صید را به حیله دمی رام کرده‌ام
شام فراق در نظرم داغ حسرتی است
هر می که روز وصل تو در جام کرده‌ام
از نیم جرعه لطف «نظیری» چه بی‌خودی‌ست؟
این روز وصل بود که من شام کرده‌ام

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خود را کباب ازین دل خودکام کرده‌ام
این پاره‌آتشی‌ست دلش نام کرده‌ام
هوش مصنوعی: من به خاطر دل خودخواهم، روح و جانم را به آتش کشیده‌ام؛ و این آتش را که در وجودم می‌سوزد، دلش می‌نامم.
گر روزگار دشمن من گشته دور نیست
خون‌ها ز رشک در دل ایام کرده‌ام
هوش مصنوعی: اگر زمان به دشمنی من پرداخته، دور از ذهن نیست که به خاطر حسادت، خون‌ها را در دل روزگار ریخته‌ام.
این دل که در وصال تسلی ازو نبود
خرسندش از تغافل و دشنام کرده‌ام
هوش مصنوعی: دل من که در زمان وصال (نزدیکی) هم نتوانسته بود آرامش پیدا کند، حالا از غفلت و دشنامی که به او داده‌ام خرسند است.
بی‌صبرم آنچنان که به قدر کرشمه‌ای
جانی گرو نهاده، دلی وام کرده‌ام
هوش مصنوعی: من به اندازه‌ای بی‌صبری دارم که زندگی‌ام را به خاطر یک لبخند کوچک و یک نگاه معنادار به خطر می‌اندازم و دلم را به دیگری قرض داده‌ام.
پیش خیال او حذر ای دل ز اضطراب
این صید را به حیله دمی رام کرده‌ام
هوش مصنوعی: ای دل، از نگرانی‌های بی‌مورد دور باش! من این دلدادگی را با نیرنگی به دست آورده‌ام، تنها لحظه‌ای آرامش کرده‌ام.
شام فراق در نظرم داغ حسرتی است
هر می که روز وصل تو در جام کرده‌ام
هوش مصنوعی: شام جدایی برای من بسیار دشوار و پر از حسرت است، چرا که هر نوشیدنی که در روز وصالت نوشیده‌ام، حالا به یاد تو و دوری‌ات برایم تلخ شده است.
از نیم جرعه لطف «نظیری» چه بی‌خودی‌ست؟
این روز وصل بود که من شام کرده‌ام
هوش مصنوعی: با اندک توجهی به محبت «نظیری»، چه حالتی از خودباختگی پیش می‌آید؟ امروز روز وصال است و من شام را آماده کرده‌ام.