شمارهٔ ۴۳۹
شب نه تشویش صبا نی شور بلبل داشتم
خلوتی تا صبحدم با سنبل و گل داشتم
عیش ها سیل بهاری بود، تا آمد گذشت
صحبتی با دوستداران بر سر پل داشتم
یاد آن مستان که برچیدند از اینجا نقل و جام
بهره کیفیتی از جزو تا کل داشتم
پرتو اکسیر چشمانم به گنج افتاده بود
هرچه می بردند در بردن تغافل داشتم
کارم از یک زخمه آخر شد که ظاهر کرد عشق
هرچه در جوهر ترقی و تنزل داشتم
عشق و مستی زودتر زینم به مقصد می رساند
دیر از آن رفتم که در رفتن تأمل داشتم
در همه کاری مسافر را سبکباری خوش است
بسکه ماندم توشه در بار توکل داشتم
میشنیدم از «نظیری» عشق وی کردم هوس
کی چنین جانسوز دردی در تخیل داشتم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شب نه تشویش صبا نی شور بلبل داشتم
خلوتی تا صبحدم با سنبل و گل داشتم
هوش مصنوعی: در شب، نه نگران نسیم صبح بودم و نه صدای بلبل مرا آشفته کرده بود. در یک فضای آرام تا سحر با گلهای خوشبو و سنبل سرگرم بودم.
عیش ها سیل بهاری بود، تا آمد گذشت
صحبتی با دوستداران بر سر پل داشتم
هوش مصنوعی: زندگی لذتی شبیه سیل بهاری بود که به سرعت تمام شد. در این میان، لحظهای را با دوستدارانم در کنار پل صحبت کردم.
یاد آن مستان که برچیدند از اینجا نقل و جام
بهره کیفیتی از جزو تا کل داشتم
هوش مصنوعی: به یاد افرادی میافتم که با شوق و شادی از اینجا رفتهاند و در دلم حسرتی از تجربهای که از جزئیات تا کلیت زندگی داشتم، باقی مانده است.
پرتو اکسیر چشمانم به گنج افتاده بود
هرچه می بردند در بردن تغافل داشتم
هوش مصنوعی: نور و جادوی چشمانم باعث شد که چیزی با ارزش به دست آید، اما هر چیزی را که میبردند، من با بیخبری و نادانی برخورد میکردم.
کارم از یک زخمه آخر شد که ظاهر کرد عشق
هرچه در جوهر ترقی و تنزل داشتم
هوش مصنوعی: عشق باعث شد که من به همه تواناییها و وضعیتهایم پی ببرم و در یک لحظه به حقیقت وجودم نزدیک شوم.
عشق و مستی زودتر زینم به مقصد می رساند
دیر از آن رفتم که در رفتن تأمل داشتم
هوش مصنوعی: عشق و شوق میتوانند انسان را سریعتر به هدف برسانند، اما من به خاطر تردید و فکر کردن در مورد رفتن، دیر حرکت کردم.
در همه کاری مسافر را سبکباری خوش است
بسکه ماندم توشه در بار توکل داشتم
هوش مصنوعی: در هر کاری، احساس سبکی و راحتی برای مسافر خوشایند است، چون من بیش از حد بار و توشهای برای سفرم جمع نکردهام و تنها به توکل اکتفا کردهام.
میشنیدم از «نظیری» عشق وی کردم هوس
کی چنین جانسوز دردی در تخیل داشتم
هوش مصنوعی: روزی از «نظیری» شنیدم که به عشق او دچار شوق و اشتیاق شدم. مگر میتوانستم تصور کنم که چنین درد جانسوزی را تجربه کنم؟

نظیری نیشابوری