شمارهٔ ۴۳۸
ز جا نتوانم از کم نشئگی چالاک برخیزم
به هر سو چنگ محکم سازم و چون تاک برخیزم
چنان ز آلایش مژگان تر دامن گرانبارم
که سست از جا چو نور دیده نمناک برخیزم
به صافی مشربان صحبت گزیدم صاف باید شد
بسوزم زهد خشک و خرقه تر، پاک برخیزم
چو موجم نقش بر آب و چو گردم رخت بر صرصر
ز دامن تا گریبان همچو سوسن چاک برخیزم
ملال آشیانم کشت، کی باشد بهار آید
چو بلبل مست گردم زین خس و خاشاک برخیزم
به یکدم باده صاحب همتی دستم نمی گیرد
که آتش گردم و از خانه امساک برخیزم
درین صحرای پر صر صر چه تمکینست بودم را
چو دود از باد بگریزم، چو گرد از خاک برخیزم
به سعد و نحس دوران خط تسلیم و رضا دادم
که نتوانم چو نقش ثابت از افلاک برخیزم
نخورده زخم افتادم ز پا ترسم که نتوانم
به خون رنگین پی آرایش فتراک برخیزم
شب از میخانه سوی خانقه رفتم غلط کردم
سحر می بایدم از نشئه تریاک برخیزم
مکن منعم «نظیری » گر ز حکم آسمان نالم
ز مظلومی به داد از حاکم بی باک برخیزم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز جا نتوانم از کم نشئگی چالاک برخیزم
به هر سو چنگ محکم سازم و چون تاک برخیزم
هوش مصنوعی: نمیتوانم از حالت مستی به سرعت حرکت کنم و باید در هر جهتی چنگی محکم بزنم؛ همانطور که تاک به راحتی برمیخیزد.
چنان ز آلایش مژگان تر دامن گرانبارم
که سست از جا چو نور دیده نمناک برخیزم
هوش مصنوعی: چنان غم و اندوه بر دلم سنگینی میکند که وقتی احساساتی شوم، به راحتی از جای خود بلند میشوم و به حرکت درمیآیم.
به صافی مشربان صحبت گزیدم صاف باید شد
بسوزم زهد خشک و خرقه تر، پاک برخیزم
هوش مصنوعی: من در دنیای ناب مشربان به گفتگو نشستم و الان باید به حالت صاف و آراستهای دست یابم. باید از زهد خشک و کلاه عزلت رها شوم و با پاکی و صفا برخیزم.
چو موجم نقش بر آب و چو گردم رخت بر صرصر
ز دامن تا گریبان همچو سوسن چاک برخیزم
هوش مصنوعی: من مانند موجی هستم که بر روی آب نقش میزند و وقتی به سرما و باد سرد بر میخورم، از دامن تا گریبانم مانند گل سوسن شکاف برمیدارم و دوباره سرپا میشوم.
ملال آشیانم کشت، کی باشد بهار آید
چو بلبل مست گردم زین خس و خاشاک برخیزم
هوش مصنوعی: غم و اندوه درون خانهام را نابود کرد، چه زمانی فصل بهار خواهد آمد؟ وقتی که من مانند بلبل سرمست شوم، از این چمن و علفهای بیارزش بلند میشوم.
به یکدم باده صاحب همتی دستم نمی گیرد
که آتش گردم و از خانه امساک برخیزم
هوش مصنوعی: در یک لحظه، شرابی که کسی با اراده و همت میافشاند، به من نمیرسد؛ زیرا آتش عشق در وجودم شعلهور است و نمیتوانم از خودم در برابر آن مقاومت کنم.
درین صحرای پر صر صر چه تمکینست بودم را
چو دود از باد بگریزم، چو گرد از خاک برخیزم
هوش مصنوعی: در این بیابان بیرحم و سوزان، چه معنایی برای تسلیم وجود دارد؟ من میخواهم مانند دود از وزش باد بگریزم و مثل گرد از زمین بلند شوم.
به سعد و نحس دوران خط تسلیم و رضا دادم
که نتوانم چو نقش ثابت از افلاک برخیزم
هوش مصنوعی: من با خوشی و ناخوشی زمانه نسبت به سرنوشت خود تسلیم و راضی شدم، تا جایی که نتوانم مانند یک تصویر ثابت از مدار آسمان بلند شوم.
نخورده زخم افتادم ز پا ترسم که نتوانم
به خون رنگین پی آرایش فتراک برخیزم
هوش مصنوعی: من از زخمهایی که نخوردهام به زمین افتادهام و نگرانم که نتوانم با خون رنگین خودم دوباره به زیبایی و لطافت پیشین برگردم.
شب از میخانه سوی خانقه رفتم غلط کردم
سحر می بایدم از نشئه تریاک برخیزم
هوش مصنوعی: در شب از میخانه به سمت خانقاه حرکت کردم، اما اشتباه کردم. باید صبح زود از نشئه تریاک بیدار میشدم.
مکن منعم «نظیری » گر ز حکم آسمان نالم
ز مظلومی به داد از حاکم بی باک برخیزم
هوش مصنوعی: مرا از نعمتها و خوشیها محروم نکن! اگر از ظلم آسمان شکایت کنم، برای دادخواهی به سراغ حاکم بیرحم میروم.

نظیری نیشابوری