گنجور

شمارهٔ ۴۳۷

بی روی تو پروانه ای امشب به چراغم
خود را به چنان بی خودیی سوخت که داغم
مطرب به کنایت غزلی دوش ادا کرد
کز گریه شدم مست و شد از دست ایاغم
دور از تو ز خود رفتگیی می دهدم دست
کز پیش نظر ناشده گیرند سراغم
بویی اگر از مهر و محبت نشنیدم
گل را گنهی نیست، گرفتست دماغم
ای گلبن طالع چه نهی روی به زردی
فصلی نگذشتست ز سرسبزی باغم
گو جیب گشا صبحم و پر کن ز سیاهی
شد روشنی روز رقم بر پر زاغم
مشغول به علم و ادبی باش «نظیری »
تا چند شوی شیفته لابه و لاغم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بی روی تو پروانه ای امشب به چراغم
خود را به چنان بی خودیی سوخت که داغم
هوش مصنوعی: امشب بی‌وجود تو مانند پروانه‌ای هستم که به چراغ می‌روم و به خاطر حالتی که دارم، خود را سوزاندم و اکنون حس درد و سوزش در دلم دارم.
مطرب به کنایت غزلی دوش ادا کرد
کز گریه شدم مست و شد از دست ایاغم
هوش مصنوعی: خواننده در شب گذشته شعری را به صورت کنایه‌ای اجرا کرد که باعث شد من از شدت گریه مست شوم و در این حال، اختیار خود را از دست بدهم.
دور از تو ز خود رفتگیی می دهدم دست
کز پیش نظر ناشده گیرند سراغم
هوش مصنوعی: من از تو دور هستم و در این دوری احساس تنهایی و غم می‌کنم. به قدری از یاد تو فاصله گرفته‌ام که افراد دیگر نمی‌توانند از روی خاطرات من به من دسترسی پیدا کنند.
بویی اگر از مهر و محبت نشنیدم
گل را گنهی نیست، گرفتست دماغم
هوش مصنوعی: اگر بویی از محبت و مهر گل نشنیدم، تقصیر گل نیست، بلکه خودم دچار مشکل هستم.
ای گلبن طالع چه نهی روی به زردی
فصلی نگذشتست ز سرسبزی باغم
هوش مصنوعی: ای گلِ خوشبو و خوش‌طالع، چرا چهره‌ی خود را به زردی می‌زنی؟ هنوز فصلی از سرسبزی و شکوفایی باغم نگذشته است.
گو جیب گشا صبحم و پر کن ز سیاهی
شد روشنی روز رقم بر پر زاغم
هوش مصنوعی: بگو که صبح با جیب پر به سراغم بیاید و تاریکی‌ها را با روشنی روز عوض کند. نقشی از روشنایی بر پر زاغم بیاورد.
مشغول به علم و ادبی باش «نظیری »
تا چند شوی شیفته لابه و لاغم
هوش مصنوعی: به علم و ادب بپرداز و خود را مشغول کن، تا اینکه از شگفتی‌ها و زیبایی‌های آن لذت ببری و به آن علاقه‌مند شوی.