گنجور

شمارهٔ ۴۳۶

غساله شوی ته کاسه و ایاغ شدم
بتر ز پنبه رنگین روی داغ شدم
نه خضر بود درین تیره ره نه چشمه خضر
ز شرم هرزه دوی سرو در سراغ شدم
فغان و شیون مرغان چنان ملولم کرد
که جیب و دامن خالی برون ز باغ شدم
نگویم این که سیه بختیم نمی انداخت
چو بال زاغ بدم، همچو چشم زاغ شدم
به روی سبزه و گل بود سیر و پروازم
نصیب خواند که پروانه چراغ شدم
ته پیاله به من داد لیک از مستی
فتیله بر دل خامان نهاد و داغ شدم
به دشت و مزرعه گشتن، هواپرستی بود
به کنج خلوت و عزلت ز باغ و راغ شدم
نسیم نیم شبم بر مشام بویی زد
سحر شکفته و خوش طبع و تر دماغ شدم
مدار کار «نظیری » به خلق و دم درکش
که فارغ از همه در گوشه فراغ شدم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غساله شوی ته کاسه و ایاغ شدم
بتر ز پنبه رنگین روی داغ شدم
هوش مصنوعی: من به حالت کنونی‌ام شبیه به آب کاسه شده‌ام و به سوی بدترین چیزها رفته‌ام، مثل رنگی شدن پنبه‌ای که بر اثر حرارت داغ شده است.
نه خضر بود درین تیره ره نه چشمه خضر
ز شرم هرزه دوی سرو در سراغ شدم
هوش مصنوعی: در این راه تاریک و دشوار، نه راهنمایی دلسوز مانند خضر وجود دارد و نه چشمه‌ی زلالی که ترس از بی‌تقوایی در آن باشد. در میان دو درخت سرو، به جستجو پرداختم.
فغان و شیون مرغان چنان ملولم کرد
که جیب و دامن خالی برون ز باغ شدم
هوش مصنوعی: صدای دل‌خراش پرندگان به قدری مرا ناراحت کرد که با کوله‌بار و دامن خالی از باغ خارج شدم.
نگویم این که سیه بختیم نمی انداخت
چو بال زاغ بدم، همچو چشم زاغ شدم
هوش مصنوعی: من نمی‌گویم که تقدیر من بد است، زیرا مانند پر پرندگان سیاه نیستم؛ بلکه حالتی مشابه چشم زاغ پیدا کرده‌ام.
به روی سبزه و گل بود سیر و پروازم
نصیب خواند که پروانه چراغ شدم
هوش مصنوعی: در زمینه سبزه و گل به پرواز و گشت و گذار پرداختم و قسمت من این شد که مانند پروانه به چراغ علاقمند شوم.
ته پیاله به من داد لیک از مستی
فتیله بر دل خامان نهاد و داغ شدم
هوش مصنوعی: آن شخص پیاله‌ای به من داد، اما اثر مستی را بر دل‌های بی‌خبر گذاشت و نتیجه‌اش این شد که قلبم آتش گرفت.
به دشت و مزرعه گشتن، هواپرستی بود
به کنج خلوت و عزلت ز باغ و راغ شدم
هوش مصنوعی: در اینجا بیان می‌شود که گشتن در دشت و زمین‌های زراعی برای من مانند یک نوع پرستش طبیعت بود. اما بعد از آن به دور از هیاهوی زندگی و در جایی خلوت، به باغ و بستان پناه بردم.
نسیم نیم شبم بر مشام بویی زد
سحر شکفته و خوش طبع و تر دماغ شدم
هوش مصنوعی: در دل شب، نسیمی به مشامم رسید که بویی خوش و دلپذیر داشت. حس طراوت و تازگی مرا به وجد آورد و شادابم کرد.
مدار کار «نظیری » به خلق و دم درکش
که فارغ از همه در گوشه فراغ شدم
هوش مصنوعی: به رفتار و روابط دیگران توجه کن و در عین حال، در جایی آرام و بی‌دغدغه و دور از نگرانی‌ها، راحت باش.