شمارهٔ ۴۳
هرگه رقم کنم به تو عذر گناه را
ریزم چو خامه از مژه خون سیاه را
شاید که شرم ذلت ما را گران خرند
آن جا که خرمنی است بها برگ کاه را
مطرب ره سماع به آهنگ می زند
صوفی خانقاه غلط کرده راه را
آن عارفان که در رمضان باده می خورند
بینند در زلال قدح عکس ماه را
معراج ما نهایت افتادگی بود
در عشق قرب سدره بود قعر چاه را
آن جا که بی تفاوتی وسع رحمت است
بدخواه انفعال دهد نیک خواه را
عشق آمد و به خرقه پشمین فروختیم
تشریف شاه اکبر و عباس شاه را
کردیم خاک مسکنت و نیستی به سر
تعظیم صدر و منزلت بارگاه را
سرگشته اند خلق «نظیری » بیا که ما
روشن کنیم زمزمه خانقاه را
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هرگه رقم کنم به تو عذر گناه را
ریزم چو خامه از مژه خون سیاه را
هوش مصنوعی: هر بار که بخواهم برای تو عذری بیاورم، اشکهایم مثل جوهر سیاه از چشمانم میریزد.
شاید که شرم ذلت ما را گران خرند
آن جا که خرمنی است بها برگ کاه را
هوش مصنوعی: شاید به خاطر خجالت از حقارت و بیارزشیمان، در جایی که ارزش یک دسته کاه هم بالا میرود، احساس سنگینی کنیم.
مطرب ره سماع به آهنگ می زند
صوفی خانقاه غلط کرده راه را
هوش مصنوعی: خواننده در حال نواختن آهنگ است و در حال و هوای خوشی غرق شده، اما در عوض، عارف در جایی نادرست و به دور از حقیقت قرار گرفته و به نظر میرسد که از مسیر اصلی خود منحرف شده است.
آن عارفان که در رمضان باده می خورند
بینند در زلال قدح عکس ماه را
هوش مصنوعی: عارفان در ماه رمضان که به نوشیدن شراب پرداختهاند، به نظاره تصویری از ماه در آب صاف و زلال مینشینند.
معراج ما نهایت افتادگی بود
در عشق قرب سدره بود قعر چاه را
هوش مصنوعی: در اوج عشق و محبت، ما به بالاترین درجات افتادگی و تواضع رسیدیم. این در حالی بود که نزدیکترین جایگاه به محبوب، همان قعر چاه رخ نشان میداد.
آن جا که بی تفاوتی وسع رحمت است
بدخواه انفعال دهد نیک خواه را
هوش مصنوعی: در جایی که بیتفاوتی باعث گستردگی رحمت میشود، کسی که بدخواه است میتواند نیکوکار را دچار انفعال کند.
عشق آمد و به خرقه پشمین فروختیم
تشریف شاه اکبر و عباس شاه را
هوش مصنوعی: عشق به سراغ ما آمد و ما از دنیای مادی و ظاهری خود دست کشیدیم و به جای آن به جستجوی محبت و معنا در زندگی پرداختیم. در این راه، حتی مقام و قدرت بزرگانی چون شاه اکبر و عباس شاه را نیز کنار گذاشتیم.
کردیم خاک مسکنت و نیستی به سر
تعظیم صدر و منزلت بارگاه را
هوش مصنوعی: ما در برابر منزلت و مقام تو سر به زیر کردیم و وجود خود را مثل خاک برای تو نادیده گرفتیم.
سرگشته اند خلق «نظیری » بیا که ما
روشن کنیم زمزمه خانقاه را
هوش مصنوعی: مردم در سردرگمی و بلاتکلیفی هستند، بیا که ما با روشن کردن صدای خانقاه، راهنمایی شان کنیم.