گنجور

شمارهٔ ۴

زبان پیام هوس داشت شستم انشا را
درون سینه بریدم سر تمنا را
چگونه عرض تمنا کنم که حسن غیور
نداده راه درین پرده رمز و ایما را
در آن نظاره که بر تیغ و کف شعور نبود
ز رشک سوخته بود آگهی زلیخا را
ذخیره‌ای ز جنون بهار ننهادیم
کم است سود تنک‌مایگان سودا را
نوازشی اگرم می‌کند، محبت نیست
توان شناختن از دوست مدارا
گر از ورع به گدا زاهدان قدح ندهند
چه مانع است حریفان باده‌پیما را
گذشت شوق ز اندازه گوشه نظری
که می خموش کند مست بی‌محابا را
به کینه دل بی‌رحم کافرت نازم
که کرده است به من دوست گبر و ترسا را
بدیهه‌سنج «نظیری» اگر تو خواهی بود
شکرفروش کنی طوطی شکرخا را

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زبان پیام هوس داشت شستم انشا را
درون سینه بریدم سر تمنا را
هوش مصنوعی: زبان به شدت خواسته‌ای را بیان می‌کند، به طوری که احساسات و آرزوهایم را در درون خود بریدم و خود را از بیان آنچه در دل دارم، بازداشته‌ام.
چگونه عرض تمنا کنم که حسن غیور
نداده راه درین پرده رمز و ایما را
هوش مصنوعی: چگونه درخواست کنم که زیبایی با غیرت اجازه ورود به این پرده‌ی راز و سیگنال را نداده است؟
در آن نظاره که بر تیغ و کف شعور نبود
ز رشک سوخته بود آگهی زلیخا را
هوش مصنوعی: در آن مشاهده‌ای که بر لبه و حد فهم قرار داشت، به خاطر حسادت، زلیخا از آنچه در دل داشت، آگاه بود و دچار سوختگی احساساتش شده بود.
ذخیره‌ای ز جنون بهار ننهادیم
کم است سود تنک‌مایگان سودا را
هوش مصنوعی: ما هیچ چیز از جنون و شوق بهار در دل نداریم و به همین دلیل، کسانی که بی‌حوصله و محدود هستند، از این وضعیت سودی نمی‌برند.
نوازشی اگرم می‌کند، محبت نیست
توان شناختن از دوست مدارا
هوش مصنوعی: اگر کسی به من محبت کند، این نشان‌دهنده محبت واقعی نیست و نمی‌توانم از روی آن تشخیص دهم که آیا دوستی از روی مدارا و صمیمیت است یا خیر.
گر از ورع به گدا زاهدان قدح ندهند
چه مانع است حریفان باده‌پیما را
هوش مصنوعی: اگر زاهدان و پارسایان به فقرایی که تقوا دارند، باده ندهند، چه مانعی دارد که کسانی که به نوشیدنِ شراب می‌پردازند، از این کار دست برندارند؟
گذشت شوق ز اندازه گوشه نظری
که می خموش کند مست بی‌محابا را
هوش مصنوعی: علاقه و شوق به حدی فراتر از تصور می‌رسد که تنها یک نگاه آرام می‌تواند فردی مست و بی‌پروا را به حالت سکوت درآورد.
به کینه دل بی‌رحم کافرت نازم
که کرده است به من دوست گبر و ترسا را
هوش مصنوعی: من به دیده‌ی تحسین به کینه‌ی عمیق و بی‌رحم تو، کافری می‌نگرم که باعث شده دوستی از یک زرتشتی و یک مسیحی نصیب من شود.
بدیهه‌سنج «نظیری» اگر تو خواهی بود
شکرفروش کنی طوطی شکرخا را
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی مانند نظیری به شکوفایی برسی، باید بتوانی با شیرینی و جذابیت طوطی‌ای که شکر می‌فروشد را به نمایش بگذاری.