گنجور

شمارهٔ ۳۵۶

به بوی می دو سه ژولیده مرقع پوش
میان دیر خرابات آمدیم به هوش
چو رطل می به دهان قنینه دوخته چشم
چو شیشه پنبه به وعظ سبو کشیده به گوش
ز هر چه فایده ای دیده بهره ور گشته
نهاده بر سخن راست گوش پندنیوش
به چرب و خشک رباب و چغانه در سازش
به خام و پخته پیمانه و سبو در جوش
همیشه کام به نور حضور در دامن
همیشه یار ز حسن خیال در آغوش
سروده با بت و مطرب چو با فرشته سحاب
چمیده با دف و ساغر چو با ستاره سروش
ز بس حرارت افکار سینه کوره نار
ز بس حلاوت گفتار کام چشمه نوش
به دوستی در دکان حیله دربسته
نه مکر و حیله خر از هم نه کبر و عشوه فروش
چو روز چند برین عیش و انبساط گذشت
یکی ز زمره ما در میانه شد خاموش
زدیم بانگ چو دیدیم خفته بر طرفی
ز مستی می سرشار زندگی مدهوش
پی بریدن پیوند جان ز جانانش
به سینه جان ز شکنج برآمدن به خروش
به حارسان بدن در مقام قطع وداع
همان نگار نهانی نهاده رو بر روش
به عزم آن که گذارد مقام برگردد
سر از دریچه نطق و دماغ و دیده و گوش
روان به وحدت حسنش شهادت آوردیم
نمود روی ز برقع نگار برقع پوش
حقیقت آن که چو عارف به حق شود واصل
به وجد خرقه چو پروانه افکند از دوش
جمال ذات حقیقی برآید از پرده
به پختگی چو رسد می فرونشیند جوش
گمان مدار که این کالبد شود باطل
دمد به جای قد و زلف سرو و مرزنگوش
به سعی اگرچه کسی ره به کنه او نبرد
ز عمر تا نفسی هست در تلاش بکوش
دکان چون و چرا بسته از درون و برون
به فضل عام دمادم به مهر نوشانوش
نظر به صورت ظاهر مکن «نظیری » را
یقین شناس که حق را بشر بود روپوش

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به بوی می دو سه ژولیده مرقع پوش
میان دیر خرابات آمدیم به هوش
هوش مصنوعی: با عطر شراب، ما با حالتی سرگردان و لباس‌های شلخته، به میخانه‌ای آمدیم و هوشیار شدیم.
چو رطل می به دهان قنینه دوخته چشم
چو شیشه پنبه به وعظ سبو کشیده به گوش
هوش مصنوعی: وقتی که لبانم به می آغشته می‌شود و چشمانم مانند شیشه‌ای شکننده به گوشه‌ای خیره می‌شود، گویی در حال گوش دادن به نصیحتی از طرف کسی هستم.
ز هر چه فایده ای دیده بهره ور گشته
نهاده بر سخن راست گوش پندنیوش
هوش مصنوعی: هرچه سودی از آن مشاهده کرده‌ای، از آن بهره‌مند شده و بر سخن راست و محکم گوش بسپار و پندگیر.
به چرب و خشک رباب و چغانه در سازش
به خام و پخته پیمانه و سبو در جوش
هوش مصنوعی: در اینجا به تنوع و تضادهایی که در زندگی و هنر وجود دارد اشاره شده است. ساز و آوای خوش و شاداب با وجود نواهای متفاوت و گاهی ناهمگون، نمایانگر وجود اختلافات در زندگی است. همچنین، در کنار هم قرار گرفتن حالات مختلف و سنجش میان آنها، نشان از تأثیرگذاری و ارتباط نزدیک بین احساسات و چیزهای مادی دارد.
همیشه کام به نور حضور در دامن
همیشه یار ز حسن خیال در آغوش
هوش مصنوعی: همیشه از درخشش حضور محبوب، لذت می‌برم و در آغوش او، خوب بودن و زیبایی را تجربه می‌کنم.
سروده با بت و مطرب چو با فرشته سحاب
چمیده با دف و ساغر چو با ستاره سروش
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر حالتی از سروری و رهایی است که در آن فرد با زیبایی و هنر می‌آمیزد. شاعر از لذت‌ها و شادی‌هایی که در کنار معشوق و همراهی موسیقی به دست می‌آید، سخن می‌گوید. در این حالت، حضور انواع زیبایی‌ها و هنرها باعث شعف و آرامش روحی می‌شود، به گونه‌ای که فرد احساس می‌کند در دنیایی پر از نور و سرور قرار دارد.
ز بس حرارت افکار سینه کوره نار
ز بس حلاوت گفتار کام چشمه نوش
هوش مصنوعی: به خاطر شدت احساسات و تفکرات درون، سینه مانند کوره‌ای داغ و ملتهب شده است. و به خاطر شیرینی کلام و گفتار، کام و دهان مانند چشمه‌ای از نوشیدنی لذت‌بخش گشته است.
به دوستی در دکان حیله دربسته
نه مکر و حیله خر از هم نه کبر و عشوه فروش
هوش مصنوعی: در دوستی، نمی‌توان به ترفندها و دغل‌کاری‌ها اعتماد کرد. نباید از غرور و فریبندگی برای جلب توجه دیگران استفاده کرد. دوستی واقعی باید بر پایه صداقت و اعتماد باشد و نه بر اساس تظاهر و دورویی.
چو روز چند برین عیش و انبساط گذشت
یکی ز زمره ما در میانه شد خاموش
هوش مصنوعی: به مدت چند روز در این خوشی و شادی گذراندیم، اما یک نفر از ما در میان جمع ناگهان سکوت کرد.
زدیم بانگ چو دیدیم خفته بر طرفی
ز مستی می سرشار زندگی مدهوش
هوش مصنوعی: در زمانی که دیدیم کسی به خواب رفته، آواز بلندی سر دادیم. به خاطر مستی و سرخوشی ناشی از شراب، زندگی ما در حال غرق شدن بود.
پی بریدن پیوند جان ز جانانش
به سینه جان ز شکنج برآمدن به خروش
هوش مصنوعی: قطع کردن رابطه جان با محبوب، باعث می‌شود که از دل داغ‌دار و مضطرب فریاد برآید.
به حارسان بدن در مقام قطع وداع
همان نگار نهانی نهاده رو بر روش
هوش مصنوعی: در جایی که حارسان (محافظان) بدن حضور دارند و در حال وداع هستند، همان معشوق پنهان به آرامی روی خود را به سمت آنها می‌چرخاند.
به عزم آن که گذارد مقام برگردد
سر از دریچه نطق و دماغ و دیده و گوش
هوش مصنوعی: به قصد آن که به مقام بالا برسد، انسان باید از روش شنیدن و دیدن و بیان خود فراتر برود.
روان به وحدت حسنش شهادت آوردیم
نمود روی ز برقع نگار برقع پوش
هوش مصنوعی: ما حقیقت زیبایی او را درک کرده‌ایم و با تمام وجود به یکپارچگی و زیبایی‌اش گواهی می‌دهیم، حال آنکه چهره‌ی دلربای او پشت پرده‌ای پنهان است.
حقیقت آن که چو عارف به حق شود واصل
به وجد خرقه چو پروانه افکند از دوش
هوش مصنوعی: زمانی که عارف به حقیقت و شناخت عمیق می‌رسد، مانند پروانه‌ای که از دوش خود ردای خود را می‌اندازد، از همه تعلقات و زواید دنیوی دل می‌کند.
جمال ذات حقیقی برآید از پرده
به پختگی چو رسد می فرونشیند جوش
هوش مصنوعی: زیبایی واقعی و حقیقی وقتی نمایان می‌شود که به کمال خود برسد و در این مرحله، هیجان و شوق به آرامش می‌رسد.
گمان مدار که این کالبد شود باطل
دمد به جای قد و زلف سرو و مرزنگوش
هوش مصنوعی: نگذار که فکر کنی این جسم بی‌ارزش می‌شود و با خیال قد و زلف سرو و گل مرزنگوش دست به دست می‌گردد.
به سعی اگرچه کسی ره به کنه او نبرد
ز عمر تا نفسی هست در تلاش بکوش
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است کسی نتواند به عمق وجود خود دست یابد، اما تا زمانی که نفس کشیده می‌شود، باید کوشش کرد و تلاش ادامه دارد.
دکان چون و چرا بسته از درون و برون
به فضل عام دمادم به مهر نوشانوش
هوش مصنوعی: دکان به خاطر ناپاکی‌ها و تردیدها از هر دو طرف بسته شده است، ولی به واسطه‌ی رحمت عمومی همیشه و در هر زمانی پر از نعمت و محبت است.
نظر به صورت ظاهر مکن «نظیری » را
یقین شناس که حق را بشر بود روپوش
هوش مصنوعی: به ظواهر و شکل‌های بیرونی نگاه نکن، زیرا کسی که واقعاً شایسته و ارزشمند است را باید با عمق وجودش بشناسی. حقیقت ممکن است در لایه‌ای از نقاب‌ها پنهان شده باشد.