گنجور

شمارهٔ ۳۴۲

هرگز گلی شکفته نشد از نسیم خویش
گاهی توجهی به غلام قدیم خویش
نشناسدم کسی که ندارم قرینه ای
عنقا نهفته ماند ز مثل عدیم خویش
درهم تر از حساب تو کاری است چون کنم
با تیره تر دلی ز دماغ سقیم خویش
من موشکافم او گر هم بر گره زند
درمانده ام به بازی بخت ندیم خویش
محجوبم از تقید خود مستیی کجاست
کایم برون ز خرقه پرهیز و بیم خویش
گر پا کشم سرم به خرابات می رود
امیدوارم از روش مستقیم خویش
دل را به کوی عشق به تکلیف خوانده اند
هرجا برم رود به مقام قدیم خویش
گر بر فراز مسند شاهی نشسته ام
بیرون نمی نهم قدمی از گلیم خویش
مستی بگو بریز «نظیری » که رفت نیست؟
ظاهر مکن سلامت طبع سلیم خویش

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرگز گلی شکفته نشد از نسیم خویش
گاهی توجهی به غلام قدیم خویش
هوش مصنوعی: هیچ گلی به خاطر نسیم خود شکفته نمی‌شود؛ گاهی لازم است به کسانی که در گذشته به آن‌ها خدمت کرده‌ایم، توجهی داشته باشیم.
نشناسدم کسی که ندارم قرینه ای
عنقا نهفته ماند ز مثل عدیم خویش
هوش مصنوعی: من هیچ کس را نمی‌شناسم که به اندازهٔ یک پرندهٔ افسانه‌ای نادر باشد و در وجودش چیزی پنهان است که به هیچ کس شبیه نیست.
درهم تر از حساب تو کاری است چون کنم
با تیره تر دلی ز دماغ سقیم خویش
هوش مصنوعی: کاری که با دل‌هایی تاریک و ناامید می‌توان کرد، از محاسبات و ارزیابی‌های دشواری که تو داری، به مراتب پیچیده‌تر و دشوارتر است.
من موشکافم او گر هم بر گره زند
درمانده ام به بازی بخت ندیم خویش
هوش مصنوعی: من به دقت و با وسواس به مسائل نگاه می‌کنم، اما او حتی اگر در یک موقعیت دشوار هم قرار بگیرد، می‌تواند به راحتی از پس مشکل بربیاید. من در بازی سرنوشت خود گرفتار شده‌ام.
محجوبم از تقید خود مستیی کجاست
کایم برون ز خرقه پرهیز و بیم خویش
هوش مصنوعی: من از محدودیت‌ها و تقیدات خود پنهانم و به دنبال حالتی از سرخوشی هستم که مرا از لباس پرهیز و ترس خود بیرون ببرد.
گر پا کشم سرم به خرابات می رود
امیدوارم از روش مستقیم خویش
هوش مصنوعی: اگر از مسیر صحیح خود منحرف شوم، سرانجام به مکان‌های نادرستی خواهم رفت، اما امیدوارم که از راه راست خود برگردم.
دل را به کوی عشق به تکلیف خوانده اند
هرجا برم رود به مقام قدیم خویش
هوش مصنوعی: دل را به راه عشق راهنمایی کرده‌اند، و هر جا که بروم، قلبم همیشه به سمت جایگاه قدیمی‌اش می‌رود.
گر بر فراز مسند شاهی نشسته ام
بیرون نمی نهم قدمی از گلیم خویش
هوش مصنوعی: اگر در مقام و جایگاه بالای شغلی قرار دارم، هرگز از دایره و موقعیت خود بیرون نمی‌روم.
مستی بگو بریز «نظیری » که رفت نیست؟
ظاهر مکن سلامت طبع سلیم خویش
هوش مصنوعی: برو و از روی مستی بگو که ای «نظیری»، دیگر نمی‌توان رفت. لازم نیست که نشان بدهی سلامت و طبع خوب خود را.