گنجور

شمارهٔ ۳۳۳

هرجا که بود روز خوش و روزگار خوش
آمد به این دیار که باد این دیار خوش
هر جنس خوش که ابر و زمین صرفه کرده بود
شد صرف این بهار که باد این بهار خوش
دارم درین دیار مغان شیوه دلبری
بی خود خوش و میانه خوش و هوشیار خوش
چون پیک نوبهار درآید به بوستان
از در درآید و کشمکش در کنار خوش
دستار افکند خم کاکل پراکند
کاین است وضع صحبت و زینسان نگار خوش
شاد و شکفته مطرب و ساغر طلب کند
یک سو نهد حجاب و درآید به کار خوش
هرگه کند شتاب به رفتن که دیر شد
تسکین دهم دلش که سکون و قرار خوش
تا دم زند که روز چه رفت وز هفته چند
نگذارمش شمار، که نبود شمار خوش
او در وداع و من به جزع کز می و بهار
رطلی سه چار مانده و روزی سه چار خوش
ساغر کنم لبالب و گویم سبک بنوش
در موسم بهار نباشد خمار خوش
چندان که گویمش گذران است عمر باش
گوید صبا روانه به و گل سوار خوش
کاری به لابه پیش «نظیری » نمی رود
باشد به او گذاشتن اختیار خوش

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرجا که بود روز خوش و روزگار خوش
آمد به این دیار که باد این دیار خوش
هوش مصنوعی: هر جا که شادی و روزهای خوب بود، خوشبختی و روزگار خوب به این سرزمین آمد، چون بادی که در این دیار، خوش و دلپذیر است.
هر جنس خوش که ابر و زمین صرفه کرده بود
شد صرف این بهار که باد این بهار خوش
هوش مصنوعی: هر نوع زیبایی که در آسمان و زمین به وجود آمده بود، در این بهار به کمال رسیده و به لطف نسیم بهاری، به اوج خود رسیده است.
دارم درین دیار مغان شیوه دلبری
بی خود خوش و میانه خوش و هوشیار خوش
هوش مصنوعی: در این سرزمین، من به روش دلربایی مشغولم که بی‌دلیل خوشحالم و در حالی که نوشیدنی می‌نوشم، هم خوش و هم هوشیار هستم.
چون پیک نوبهار درآید به بوستان
از در درآید و کشمکش در کنار خوش
هوش مصنوعی: زمانی که بهار فرا می‌رسد، مانند فرشته‌ای نویدبخش وارد باغ می‌شود و با خود زیبایی و سرزندگی را به ارمغان می‌آورد.
دستار افکند خم کاکل پراکند
کاین است وضع صحبت و زینسان نگار خوش
هوش مصنوعی: در اینجا شعری به زیبایی توصیف می‌شود که شخصی دستار خود را بر زمین می‌اندازد و موهایش در هم می‌ریزد. این وضعیت نشان‌دهنده حالتی از دوستی و صمیمیت است و زیبایی این شخص را به وضوح به نمایش می‌گذارد.
شاد و شکفته مطرب و ساغر طلب کند
یک سو نهد حجاب و درآید به کار خوش
هوش مصنوعی: شاد و خوشحال مطرب و شراب را می‌طلبد. حجاب را کنار می‌زند و به کار لذت‌بخش مشغول می‌شود.
هرگه کند شتاب به رفتن که دیر شد
تسکین دهم دلش که سکون و قرار خوش
هوش مصنوعی: هرگاه احساس کند که دیر شده و باید برود، من دلش را آرام می‌کنم، زیرا آرامش و سکون برای او خوشایند است.
تا دم زند که روز چه رفت وز هفته چند
نگذارمش شمار، که نبود شمار خوش
هوش مصنوعی: تا زمانی که روزها و هفته‌ها می‌گذرد، شمار آنها را فراموش کن؛ زیرا هیچ عدد و شماری نمی‌تواند خوشی‌های زندگی را اندازه‌گیری کند.
او در وداع و من به جزع کز می و بهار
رطلی سه چار مانده و روزی سه چار خوش
هوش مصنوعی: او در حال وداع است و من در حال ناراحتی، که از باده و بهار چیزی بیشتر از سه چهار روز نمانده و هر روز سه چهار بار خوشحال می‌شوم.
ساغر کنم لبالب و گویم سبک بنوش
در موسم بهار نباشد خمار خوش
هوش مصنوعی: من جام را از شراب پر می‌کنم و می‌گویم بی‌تعارف بنوش. در فصل بهار، حالتی از خماری وجود ندارد و همه چیز خوشایند است.
چندان که گویمش گذران است عمر باش
گوید صبا روانه به و گل سوار خوش
هوش مصنوعی: هرچقدر که من بگویم عمر سریع می‌گذرد، او (صبا) باز هم می‌گوید که بیا و از گل‌های خوشبو لذت ببر.
کاری به لابه پیش «نظیری » نمی رود
باشد به او گذاشتن اختیار خوش
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که نیازی به التماس و زاری کردن به «نظیری» نیست، بهتر است که اختیار کار را به او بسپاریم و به او اجازه دهیم خودش تصمیم بگیرد.