شمارهٔ ۳۳۲
از فراق یار ناخشنود خویش
روی در نابود بینم بود خویش
بس که در سودا به شوق افتاده ام
از زیان خود ندانم سود خویش
خوبی او شد پدید از چشم من
سوختم بر آتش خود عود خویش
گر برآید از نمد آیینه ام
زشتی خویشم کند مردود خویش
از خطایم مغز جانم سوخته
سخت می ترسم ز آه و دود خویش
خاک معبدها رسانیدم به آب
از رخ زرد زمین فرسود خویش
وز گنهکاری ندیدم هیچگه
برکنار این فرق خاک آلود خویش
زنده زان مانم که یابم بوی وصل
از فراق عاقبت محمود خویش
روز فیروزی «نظیری » در پی است
دیده ام در اختر مسعود خویش
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از فراق یار ناخشنود خویش
روی در نابود بینم بود خویش
هوش مصنوعی: از دوری محبوبم، احساس ناخوشایندی دارم و میبینم که حال و روز خودم در این وضعیت به چه حال و روزی افتاده است.
بس که در سودا به شوق افتاده ام
از زیان خود ندانم سود خویش
هوش مصنوعی: چنان در شوق و آرزو غرق شدهام که به ضررهای خود توجهی ندارم و نمیدانم چه چیزی برایم فایده دارد.
خوبی او شد پدید از چشم من
سوختم بر آتش خود عود خویش
هوش مصنوعی: خوبی او از نظر من هویدا شد و من در آتش عشق خود برای او میسوزم.
گر برآید از نمد آیینه ام
زشتی خویشم کند مردود خویش
هوش مصنوعی: اگر از نمد آیینهام پیدا شود، زشتیهای خود را میبینم و این باعث میشود که خودم را ناپسند بدانم.
از خطایم مغز جانم سوخته
سخت می ترسم ز آه و دود خویش
هوش مصنوعی: از اشتباهم خیلی ناراحتم و برخودم خیلی نگرانم، زیرا که میترسم از عواقب درد و غمی که خودم برای خودم به وجود آوردهام.
خاک معبدها رسانیدم به آب
از رخ زرد زمین فرسود خویش
هوش مصنوعی: من خاک معبدها را با آب آمیختم، از چهره زرد زمین که به مرور زمان فرسوده شده است.
وز گنهکاری ندیدم هیچگه
برکنار این فرق خاک آلود خویش
هوش مصنوعی: من هرگز نتوانستم از گناهکاری دور شوم و همواره با این سر و روی آلوده خودم زندگی کردهام.
زنده زان مانم که یابم بوی وصل
از فراق عاقبت محمود خویش
هوش مصنوعی: من به خاطر جدایی، زندهام زیرا که بویی از پیوستگی محبوبم را حس میکنم.
روز فیروزی «نظیری » در پی است
دیده ام در اختر مسعود خویش
هوش مصنوعی: روز پیروزی «نظیری» نزدیک است و من در ستاره خوشبختیام این را دیدهام.

نظیری نیشابوری