شمارهٔ ۳۲۹
داشتم از درد جدایی خروش
دل چو تو را یافت زبان شد خموش
غم نخوردم غایب من حاضر است
مژده دل می رسد از لب به گوش
گر نرسد بوی تو هر صبحدم
تا سحر حشر نیایم به هوش
هر که هوای تو به جنت برد
ساعد حورا شودش بار دوش
گر به قدح زهر هلاهل کنند
شهد شود چون تو بگویی بنوش
لعل تو افکند دلم را ز چشم
کعبه به جامی نخرد می فروش
از اثر گریه چون لعل ما
خون به دل سنگ درآید به جوش
بر نگه غیر سپندی بسوز
یا به رخ خویش نقابی بپوش
عشق ز پندار و گمان برترست
تا رمقی هست «نظیری » بکوش
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
داشتم از درد جدایی خروش
دل چو تو را یافت زبان شد خموش
هوش مصنوعی: وقتی که به خاطر جدایی دلم به شدت میتپید و ناراحت بودم، وقتی تو را دیدم، زبانم خاموش شد و دیگر نتوانستم حرفی بزنم.
غم نخوردم غایب من حاضر است
مژده دل می رسد از لب به گوش
هوش مصنوعی: نگران نباش، چون کسی که در غیاب من است، در واقع نزد من موجود است. خبر خوشی از دل میرسد و به گوشم میرسد.
گر نرسد بوی تو هر صبحدم
تا سحر حشر نیایم به هوش
هوش مصنوعی: اگر بوی تو هر روز صبح تا شب به مشامم نرسد، هیچگاه به حال خود نمیآیم و به هوش نمیآیم.
هر که هوای تو به جنت برد
ساعد حورا شودش بار دوش
هوش مصنوعی: هر کسی که به فکر و یاد تو باشد، مانند حوریان بهشتی به او لطف و بخشش میشود.
گر به قدح زهر هلاهل کنند
شهد شود چون تو بگویی بنوش
هوش مصنوعی: اگر در جام زهر تلخی بریزند، باز هم شیرین خواهد شد اگر تو بگویی بنوش.
لعل تو افکند دلم را ز چشم
کعبه به جامی نخرد می فروش
هوش مصنوعی: خون دل من به خاطر زیبایی تو از چشمان کعبه به زمین میریزد، و هیچ شرابی را نمیتوانم بخرم، مگر اینکه از دستان تو باشد.
از اثر گریه چون لعل ما
خون به دل سنگ درآید به جوش
هوش مصنوعی: به خاطر اثر گریه، مانند سنگی که زیر فشار فشار خون به جوش میآید، درد و رنج در دل ما به وجود میآید.
بر نگه غیر سپندی بسوز
یا به رخ خویش نقابی بپوش
هوش مصنوعی: یا بر چهره دیگران آتش بزن، یا خودت را با چهرهای دیگر بپوشان.
عشق ز پندار و گمان برترست
تا رمقی هست «نظیری » بکوش
هوش مصنوعی: عشق فراتر از تصورات و گمانهاست؛ پس تا زمانی که قدرت و توان داری، تلاش کن.

نظیری نیشابوری