شمارهٔ ۳۲۳
به اختیار تو در باختم ارادت خویش
کنون به لطف تو مستغنیم من درویش
نمی توان دل یک ذره بی جراحت یافت
ز ابروی تو که تیری خطا نکرد از کیش
ز صد هزار یکی با تو ره به سر نبریم
تو لاابالی و خودرای و ما صلاح اندیش
به غمزه گو به تأمل قیامت انگیزد
هنوز می چکدش خون خلقی از سر نیش
کرشمه ات که بجز داغ بر جگر ننهد
غنیمت است که گاهی بخاردم دل ریش
ز تن چگونه به راحت برون رود جانم
خیال گردش چشمت نمی رود از پیش
ز چاشنی و حلاوت نمی کنم سیرم
غمت که هست کم او فزونتر از هر بیش
همین که رای تو دیدم، پی تو گردیدم
ز شوق عشق تو غافل شدم ز مذهب و کیش
دگر نماند سر خانمان «نظیری» را
که آشنای تو بیگانه میشود از خویش
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به اختیار تو در باختم ارادت خویش
کنون به لطف تو مستغنیم من درویش
هوش مصنوعی: به خواست تو در افق شکست خود، اکنون با محبت تو به جایی رسیدهام که نیازی به کسی ندارم، من که یک درویش هستم.
نمی توان دل یک ذره بی جراحت یافت
ز ابروی تو که تیری خطا نکرد از کیش
هوش مصنوعی: هیچ قلبی نمیتواند از زخمی که ابروی تو به او زده، بیخیال و سالم بماند؛ چرا که تیر عشق تو همواره هدف را درست میزند.
ز صد هزار یکی با تو ره به سر نبریم
تو لاابالی و خودرای و ما صلاح اندیش
هوش مصنوعی: از میان هزاران نفر، ما هرگز نتوانیم به تو برسیم، زیرا تو بیخیال و خودرای هستی و ما تنها به فکر صلاح و مصلحت هستیم.
به غمزه گو به تأمل قیامت انگیزد
هنوز می چکدش خون خلقی از سر نیش
هوش مصنوعی: به صورت غیر مستقیم به کسی بگو که با ناز و اشارهاش میتواند برانگیزنده روز قیامت باشد؛ چرا که خون دیگران از نیش او همچنان میچکد. این نشاندهنده تأثیر عمیق و خطرناک آن فرد بر اطرافیانش است.
کرشمه ات که بجز داغ بر جگر ننهد
غنیمت است که گاهی بخاردم دل ریش
هوش مصنوعی: زیبایی و افسون تو تنها نرمی و شیرینی نیست، بلکه دلم را میسوزاند و از این درد نیز خوشحالم؛ زیرا گاهی میتواند دل شکستهام را التیام بخشد.
ز تن چگونه به راحت برون رود جانم
خیال گردش چشمت نمی رود از پیش
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم از تن و جسم خود جدا شوم، در حالی که خیال چشمان تو همواره در ذهنم باقی مانده و هرگز از یادم نمیرود؟
ز چاشنی و حلاوت نمی کنم سیرم
غمت که هست کم او فزونتر از هر بیش
هوش مصنوعی: دلم از شیرینی و لذتی که داری سیر نمیشود، زیرا غم تو برایم بسیار بیشتر از هر خوشی است.
همین که رای تو دیدم، پی تو گردیدم
ز شوق عشق تو غافل شدم ز مذهب و کیش
هوش مصنوعی: به محض اینکه نظر تو را دیدم، بیتابی کرده و به سمت تو رانده شدم. از شوق عشق تو، از دین و مذهب خود بیخبر شدم.
دگر نماند سر خانمان «نظیری» را
که آشنای تو بیگانه میشود از خویش
هوش مصنوعی: دیگر هیچکس در خانه «نظیری» باقی نمانده است، چرا که آشنای تو هم از تو بیگانه میشود.

نظیری نیشابوری