گنجور

شمارهٔ ۳۲

تمکین خرد برد ز سر شور و شرم را
پیری برهاند از شب غفلت سحرم را
مانند ترنجم که خزان است بهارش
دم سردی دی تازه کند برگ و برم را
تا سدره بپرم اگرم در بگشایند
هرچند که فرسوده قفس بال و پرم را
کوتاهی عیشم پی پند دگران است
دهر از پی تأدیب بردشاخ ترم را
در هر قدمی صد خطرم بر سر راهست
وز بهر اقامت نه مقامی سفرم را
ره طی نکنم مرحله ای را که به هر گام
از هول مصیبت نگدازد جگرم را
شاید که چو تسلیم و رضا بدرقه کردند
ره امن شود وادی خوف و خطرم را
سعیی کنم و رخت به منزل برسانم
تا کس نرسانیده به رهزن خبرم را
از خانه چشمش نگذارم به درآید
بر روی تو گر راه نباشد نظرم را
صد لابه به امید یک ابرام تو کردم
یک بار به تلخی نخریدی شکرم را
چون توبه کنم از غزل و قول «نظیری »
دوران خرد از صد هنر این یک هنرم را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تمکین خرد برد ز سر شور و شرم را
پیری برهاند از شب غفلت سحرم را
هوش مصنوعی: خرد و دانش انسان را از هیجانات و شرم و حیا رها می‌کند و تجربه‌ی پیری می‌تواند او را از غفلت و بی‌خبری در اوایل صبح نجات دهد.
مانند ترنجم که خزان است بهارش
دم سردی دی تازه کند برگ و برم را
هوش مصنوعی: چون خزانی که بهار را به یاد می‌آورد، روزهای سرد و تازه، زندگی و زیبایی‌های مرا دوباره زنده می‌کند.
تا سدره بپرم اگرم در بگشایند
هرچند که فرسوده قفس بال و پرم را
هوش مصنوعی: اگر در را به رویم بگشایند، من تا به درخت سدره می‌پروم، حتی اگر بال و پرم از شدت مشکلات و رنج‌ها فرسوده شده باشد.
کوتاهی عیشم پی پند دگران است
دهر از پی تأدیب بردشاخ ترم را
هوش مصنوعی: زندگی کوتاه من به خاطر نصیحت‌های دیگران است و زمانه در تلاش است که من را به زودی متوجه عواقب کارهایم کند.
در هر قدمی صد خطرم بر سر راهست
وز بهر اقامت نه مقامی سفرم را
هوش مصنوعی: در هر گامی که برمی‌دارم، خطرات زیادی در انتظارم هستند و برای ماندن در یک جا، جایی برای اقامت ندارم؛ بنابراین، همیشه در حال سفرم.
ره طی نکنم مرحله ای را که به هر گام
از هول مصیبت نگدازد جگرم را
هوش مصنوعی: من در مسیر زندگی قدم نمی‌زنم چون هر گام که برمی‌دارم به خاطر اضطراب و درد، دل‌تنگم و دلم را می‌سوزاند.
شاید که چو تسلیم و رضا بدرقه کردند
ره امن شود وادی خوف و خطرم را
هوش مصنوعی: شاید اگر با تسلیم و رضایت پیش بروم، راهی که پر از ترس و خطر است، به امنی تبدیل شود.
سعیی کنم و رخت به منزل برسانم
تا کس نرسانیده به رهزن خبرم را
هوش مصنوعی: تلاشم این است که تو را به خانه برسانم، تا هیچ‌کس در مسیر از وضعیت من مطلع نشود.
از خانه چشمش نگذارم به درآید
بر روی تو گر راه نباشد نظرم را
هوش مصنوعی: چشمم را به در خانه‌اش نمی‌گذارم تا به روی تو بیفتد، حتی اگر راهی برای دیدن تو نباشد.
صد لابه به امید یک ابرام تو کردم
یک بار به تلخی نخریدی شکرم را
هوش مصنوعی: من برای جلب توجه و رضایت تو، بارها سختی کشیدم و به درخواستم اصرار کردم، اما یک بار هم به تلخی جوابت، شیرینی محبتم را نپذیرفتی.
چون توبه کنم از غزل و قول «نظیری »
دوران خرد از صد هنر این یک هنرم را
هوش مصنوعی: هرگاه که از سرودن غزل و گفتن نام «نظیری» دست بکشم، می‌دانم که در دوران جوانی‌ام تنها یکی از صدها هنرم را دارا هستم.