گنجور

شمارهٔ ۳۰۱

نشست اختر پروین ز پرنیان برخیز
غبار کاهکشان رفت میکشان برخیز
ز مطرب ار نخلد گوش ابروان برتاب
ز ساقی ار نچمد جام سرگران برخیز
مبارک است سحر روی دوستان دیدن
به روی چنگ و صراحی و گلستان برخیز
چو شاخ گل پی عشرت پیاله برکف گیر
ز رشک کار تو گو رنگ از ارغوان برخیز
فروغ مل نبود چاک پیرهن بگشا
شمیم گل نوزد آستین فشان برخیز
چو خال در خم زلف نگار مسکن کن
چو زلف از بر آغوش دلستان برخیز
به دل درآی به کار و تن از برون بگذر
به جانشین بر جمع و خود از میان برخیز
چو حال خوش شود از کاینات دست افشان
چو وجد روی دهد از سر جهان برخیز
گران مباش «نظیری » به بزم رعنایان
به آستین بنشین وز آستان برخیز

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نشست اختر پروین ز پرنیان برخیز
غبار کاهکشان رفت میکشان برخیز
هوش مصنوعی: با طلوع ستاره پروین که همچون پارچه‌ای نرم و لطیف است، از جایت برخیز و غبار که بر اثر رفت‌وآمدها بر این مکان نشسته، را بزدای. بیا تا به سراغ می‌خانه برویم و لحظاتی خوش را تجربه کنیم.
ز مطرب ار نخلد گوش ابروان برتاب
ز ساقی ار نچمد جام سرگران برخیز
هوش مصنوعی: اگر موسیقی‌دان نغمه‌ای زیبا بخواند و ابروانش همچون درختی سر به فلک بکشد، و اگر جام شراب از دست ساقی نچکد، پس باید از خواب برخیزم و هوشیار شوم.
مبارک است سحر روی دوستان دیدن
به روی چنگ و صراحی و گلستان برخیز
هوش مصنوعی: درست است که سحرگاه دیدن دوستان خوشایند است. بیایید با نشاط و شادابی از زیبایی‌های طبیعی مانند گل‌ها و نوشیدنی‌ها لذت ببریم و از همدیگر دلشاد شویم.
چو شاخ گل پی عشرت پیاله برکف گیر
ز رشک کار تو گو رنگ از ارغوان برخیز
هوش مصنوعی: وقتی شاخسار گل در شادی و سرمستی است، با کاسه‌ای در دست بگیر و از رشک و حسادت کار تو بگو، رنگش را از ارغوان بگیر و بر افراز.
فروغ مل نبود چاک پیرهن بگشا
شمیم گل نوزد آستین فشان برخیز
هوش مصنوعی: چرا دیر می‌کنی؟ بگذار زندگی و زیبایی را احساس کنیم، عطر گل‌ها را در آغوش بکش و دست‌های خود را به سمت آسمان برافراز.
چو خال در خم زلف نگار مسکن کن
چو زلف از بر آغوش دلستان برخیز
هوش مصنوعی: به مانند خال که در خم زلف معشوق قرار دارد، تو نیز در آنجا جا گیر شو. همچنین، مانند زلف که از آغوش محبوب جدا می‌شود، تو هم باید از دلدار فاصله بگیری.
به دل درآی به کار و تن از برون بگذر
به جانشین بر جمع و خود از میان برخیز
هوش مصنوعی: به دل و قلب دیگران نفوذ کن و کارهایشان را در نظر بگیر، اما از ظاهر و ظاهر زندگی فاصله بگیر و به خوبی بین افراد جمع حاضر شو و خودت را از میان آن‌ها جدا کن.
چو حال خوش شود از کاینات دست افشان
چو وجد روی دهد از سر جهان برخیز
هوش مصنوعی: وقتی حال خوشی را از زیبایی‌های دنیا تجربه کنی و شادی درونت بیدار شود، از تمامی مسائل و سختی‌های زندگی پا به جلو بگذار و به سمت آینده حرکت کن.
گران مباش «نظیری » به بزم رعنایان
به آستین بنشین وز آستان برخیز
هوش مصنوعی: به خودت سخت نگیر و در محافل زیبا و شاداب افسون نشو. در کنار دیگران آرام بنشین و وقتی وقتش رسید، از آن جمع بلند شو.