گنجور

شمارهٔ ۲۹۷

سر برآور بر کله داران قباها تنگ ساز
روی بنما عاقل و دیوانه را یک رنگ ساز
شاه و درویش از دل و جان آرزومند تواند
گر نسازی با پلاس فقر با اورنگ ساز
خواست ایزد از دل سخت تو بنماید مثل
با خلیل خویش گفتا کعبه را از سنگ ساز
ما به کلی بر تو ملک دل مسلم داشتیم
حسن را بر تخت بنشان غمزه را سرهنگ ساز
با تو گستاخی است گفتن ترک بدخویی نمای
با دل خود گفته ایم آیینه را بی زنگ ساز
موج حرمان بین و در کشتی آزادی نشین
قهر دوران بین و عریانی سلاح جنگ ساز
یار اگر جوری کند بر جبهه طالع نگار
بخت اگر رحمی کند فهرست نام و ننگ ساز
صوفی و مطرب ز بانگت در خلاف افتاده اند
یا صداع کس مده یا ناله را آهنگ ساز
ما به ناخن تار و پود جسم از هم کنده ایم
خواه تار سبحه گردان خواه زلف چنگ ساز
نیست با آسودگی چندان «نظیری » لذتی
با لب پرخنده و با چشم پرنیرنگ ساز

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سر برآور بر کله داران قباها تنگ ساز
روی بنما عاقل و دیوانه را یک رنگ ساز
هوش مصنوعی: سربازان، نشانه‌های خود را نشان بده و بر سر فرماندهان خود قد علم کن. لباس‌هایی که به تن دارند را تنگ‌تر و مچاله‌تر کن؛ چهره‌ات را به همه نشان بده تا عقل‌مندان و دیوانه‌ها را یکسان ببینند.
شاه و درویش از دل و جان آرزومند تواند
گر نسازی با پلاس فقر با اورنگ ساز
هوش مصنوعی: فرقی نمی‌کند که انسان چگونه باشد، چه در مقام شاه باشد و چه در مقام درویش، همه در عمق وجودشان آرزو دارند که بتوانند از آنچه دارند بهره‌برداری کنند. اما اگر خود را در قید و بند فقر نگه‌داری، هیچ‌گاه نخواهی توانست با زرق و برق و زیبایی زندگی کنار بیایی.
خواست ایزد از دل سخت تو بنماید مثل
با خلیل خویش گفتا کعبه را از سنگ ساز
هوش مصنوعی: خداوند می‌خواهد که دل سخت تو مانند دل خلیل (ابراهیم) نرم شود و به او الهام کند که کعبه را از سنگ بسازد.
ما به کلی بر تو ملک دل مسلم داشتیم
حسن را بر تخت بنشان غمزه را سرهنگ ساز
هوش مصنوعی: ما به طور کامل به تو عشق ورزیدیم و دل‌مان را به تو سپردیم. حسن را بر تخت نشاندار و با حرکات عاشقانه‌اش، فرماندهی کن.
با تو گستاخی است گفتن ترک بدخویی نمای
با دل خود گفته ایم آیینه را بی زنگ ساز
هوش مصنوعی: با تو درشتی و بی‌ادبی را نمی‌توان گفت، اما با دل خود به طور پنهانی این را به آیینه‌ای که بدون زنگ باشد، یادآوری کرده‌ایم.
موج حرمان بین و در کشتی آزادی نشین
قهر دوران بین و عریانی سلاح جنگ ساز
هوش مصنوعی: نگاه کن به موج‌های غم و اندوه، و در کشتی آزادی و رهایی جا بگیر. دورانی را ببین که در آن قهر و خشم حاکم است و سلاح‌های جنگ در دست مردم نمایان است.
یار اگر جوری کند بر جبهه طالع نگار
بخت اگر رحمی کند فهرست نام و ننگ ساز
هوش مصنوعی: اگر یار به زیبایی و هنر رفتار کند، و شانس و سرنوشت به ما رحم کند، فهرستی از نام نیک و بد برای ما خواهد ساخت.
صوفی و مطرب ز بانگت در خلاف افتاده اند
یا صداع کس مده یا ناله را آهنگ ساز
هوش مصنوعی: صوفی و نوازنده به خاطر صدای تو دچار اختلاف نظر شده‌اند. یا به کسی که دچار سردرد است، چیزی نده یا به ناله و زاری آهنگی ببخش.
ما به ناخن تار و پود جسم از هم کنده ایم
خواه تار سبحه گردان خواه زلف چنگ ساز
هوش مصنوعی: ما با ناخن خود، رشته‌های جسم را از هم جدا کرده‌ایم، چه تارهای سبحه‌ای که می‌چرخانیم، چه زلف‌هایی که مانند ساز چنگ هستند.
نیست با آسودگی چندان «نظیری » لذتی
با لب پرخنده و با چشم پرنیرنگ ساز
هوش مصنوعی: آسودگی و راحتی حقیقتاً لذتی ندارد که مانند خنده‌ای دلنشین و چشمی پر از فریبنده باشد.