گنجور

شمارهٔ ۲۹۲

شوریده است آب و گل قالبم هنوز
دیوانه بیم می برد از مشربم هنوز
گه چهره می خراشم و گه جامه می درم
سودا نرفته است برون از تبم هنوز
صد بار عید آمد و آدینه ها گذشت
شنبه برون نمی رود از مکتبم هنوز
صبح نشور دم زد و من دم نمی زنم
ترسم به سر نیامده باشد شبم هنوز
هر صبح در سراغم و هر شام در رهم
اندیشه پی نبرده سوی مطلبم هنوز
با هرچه احتمال قبولست می کنم
تعیین نکرده پیر مغان منصبم هنوز
با آن که دعوت دو جهان می کنم چو نوح
در خانه بی رواج بود مذهبم هنوز
صد ره مسافر همه کس از سفر رسید
پیدا نمی شود اثر از یاربم هنوز
عشقم به لهو و لعب «نظیری » ز سر نرفت
افسانه خنده تلخ کند بر لبم هنوز

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شوریده است آب و گل قالبم هنوز
دیوانه بیم می برد از مشربم هنوز
هوش مصنوعی: آب و گل وجودم همچنان به حالتی پرشور و بی‌قرار است و من هنوز تحت تأثیر افکار و احساسات دیوانه‌وارم قرار دارم.
گه چهره می خراشم و گه جامه می درم
سودا نرفته است برون از تبم هنوز
هوش مصنوعی: گاه صورت خود را می‌آرایم و گاه لباس‌هایم را می‌دردم، اما هنوز هم حال و هوای عاشقانه‌ام از بین نرفته است.
صد بار عید آمد و آدینه ها گذشت
شنبه برون نمی رود از مکتبم هنوز
هوش مصنوعی: هر سال عید و تعطیلات فرا می‌رسد، اما روزهای جمعه و شنبه بدون تغییر می‌گذرانند و من هنوز از درس و مکتب بیرون نرفته‌ام.
صبح نشور دم زد و من دم نمی زنم
ترسم به سر نیامده باشد شبم هنوز
هوش مصنوعی: صبح نزدیک است و نور صبحگاهی شروع به تابیدن کرده، اما من هنوز صحبت نمی‌کنم. نگرانم که شب هنوز به پایان نرسیده باشد و من در آن بمانم.
هر صبح در سراغم و هر شام در رهم
اندیشه پی نبرده سوی مطلبم هنوز
هوش مصنوعی: هر صبح و هر شب به فکر من هستی، اما هنوز نمی‌دانی به دنبال چه هستم.
با هرچه احتمال قبولست می کنم
تعیین نکرده پیر مغان منصبم هنوز
هوش مصنوعی: با هر چیزی که ممکن است قبول کنم، بدون اینکه در این مورد تصمیمی گرفته باشم، هنوز به مقام و جایگاه خود ادامه می‌دهم.
با آن که دعوت دو جهان می کنم چو نوح
در خانه بی رواج بود مذهبم هنوز
هوش مصنوعی: با اینکه من به دنیا و مردم دو جهان دعوت می‌کنم، مانند نوح که در خانه‌اش بی‌نفع و بی‌ثمر بود، هنوز هم مذهب من ناشناخته و کم‌محبوب مانده است.
صد ره مسافر همه کس از سفر رسید
پیدا نمی شود اثر از یاربم هنوز
هوش مصنوعی: صد بار مسافرانی از سفر به مقصد رسیدند، اما من همچنان در انتظار و بیم هستم که نشانی از آن‌ها پیدا نشود. یارب، چرا هنوز من در این حال انتظارم؟
عشقم به لهو و لعب «نظیری » ز سر نرفت
افسانه خنده تلخ کند بر لبم هنوز
هوش مصنوعی: عشق من به سرگرمی و بازی هرگز از یادم نرفته، داستانی از خنده‌ای تلخ همچنان بر لب‌هایم باقی مانده است.