شمارهٔ ۲۸۹
ببند دست و می از شیشه در گلویم ریز
که من به قول دف و چنگ نشکنم پرهیز
غبار بر می همچون زلال ننشیند
قضا ز بام به غربال گو بلا می بیز
ز هول صور سرافیل بی خبر مانیم
چو دامن تو بگیریم روز رستاخیز
ببخش جاذبه یی تا ز خود برون آییم
که نیست غیرگریبان چاک دست آویز
به دام و قید تو آییم و در تو نیست شدیم
که از کمند تو جز در تو نیست روی گریز
تو را به کشتن ما خجلت و محابا نیست
که هست گردن ما نرم و تیغ قهر تو نیز
کنون نیاز ریایی ما بر آتش نه
که سوی روضه نیاریم کاه دودانگیز
چگونه ساعد شیرین به گردن اندازد
جفاکشی که به گردن همی کشد شبدیز
«نظیری » از تو قدح برنبید تنگ شده
تو در کنار نمی گنجی از میان برخیز
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ببند دست و می از شیشه در گلویم ریز
که من به قول دف و چنگ نشکنم پرهیز
هوش مصنوعی: بسته کن دست و شراب را در گلویم بریز، زیرا من به خاطر صدای دف و چنگ از شکستن پرهیز نخواهم کرد.
غبار بر می همچون زلال ننشیند
قضا ز بام به غربال گو بلا می بیز
هوش مصنوعی: غبار بر روی می مانند زلال نمینشیند، حکم تقدیر از بالای بام به مانند غربال دائم در حال افراز است، بگو که بلا چقدر بیرحم است.
ز هول صور سرافیل بی خبر مانیم
چو دامن تو بگیریم روز رستاخیز
هوش مصنوعی: ما در روز رستاخیز، وقتی دامن تو را بگیریم، از ترس صدای صور سرافیل بیخبر خواهیم ماند.
ببخش جاذبه یی تا ز خود برون آییم
که نیست غیرگریبان چاک دست آویز
هوش مصنوعی: ببخش جذابیتی را که باعث میشود از خود خارج شویم، چون جز گریبان پارهام چیزی برای چنگ زدن ندارم.
به دام و قید تو آییم و در تو نیست شدیم
که از کمند تو جز در تو نیست روی گریز
هوش مصنوعی: ما در دام و قید تو افتادهایم و نمیتوانیم از آن رهایی یابیم، چرا که جز تو هیچ راه فراری وجود ندارد.
تو را به کشتن ما خجلت و محابا نیست
که هست گردن ما نرم و تیغ قهر تو نیز
هوش مصنوعی: تو برای کشتن ما شرم و تردیدی نداری، چون گردن ما نرم است و تیغ قهر تو هم همینطور.
کنون نیاز ریایی ما بر آتش نه
که سوی روضه نیاریم کاه دودانگیز
هوش مصنوعی: اکنون نیاز نفاق و ریاکارانه ما به حدی است که بهتر است به آتش رویم و به باغ بهشت نرویم؛ چرا که مانند کاه در دود غرق خواهیم شد.
چگونه ساعد شیرین به گردن اندازد
جفاکشی که به گردن همی کشد شبدیز
هوش مصنوعی: چگونه میتواند دستان لطیف و شیرین کسی، بر گردن بیفتد و او را تحمل کند در حالی که خود در حال زحمت و سختی است؟
«نظیری » از تو قدح برنبید تنگ شده
تو در کنار نمی گنجی از میان برخیز
هوش مصنوعی: نظیری از تو دیده نمیشود، در کنار تو تنگ شدهام، از وسط برخیز و کمی جا باز کن.

نظیری نیشابوری