گنجور

شمارهٔ ۲۸۷

تو درنیافته‌ای لذت وفا هرگز
دلت به مهر نگردیده آشنا هرگز
همه فرایض جور و جفا به جای آری
نمی شود ز تو بدعهدی قضا هرگز
به هر بلا که کنی مبتلا ملاطفتست
که چاشنی ندهد عشق بی بلا هرگز
خلل پذیر نگردد به هیچ عصیان عشق
که این چراغ نمی میرد از هوا هرگز
به بی نیازی همت چنان غنی شده ام
که التفات ندارم به کیمیا هرگز
گران فروخته ما جان و دل به جلوه تو
تو چون کریم نگردیده بر قفا هرگز
«نظیری » از پی حرص مراد کمتر رو
نمی‌رسد غم عالم به انتها هرگز

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو درنیافته‌ای لذت وفا هرگز
دلت به مهر نگردیده آشنا هرگز
هوش مصنوعی: تو هرگز لذت وفا را درک نکرده‌ای و دل تو هرگز با محبت آشنا نشده است.
همه فرایض جور و جفا به جای آری
نمی شود ز تو بدعهدی قضا هرگز
هوش مصنوعی: در این شعر بیان شده که هرگونه نادانی و ستمی که در حق تو می‌شود، دلیل بر این نمی‌شود که تو به عهد و پیمان خود وفادار نباشی. در واقع، مشکلات و ستم‌ها نتوانسته‌اند تو را از پایبندی به اصول و وعده‌هایت دور کنند.
به هر بلا که کنی مبتلا ملاطفتست
که چاشنی ندهد عشق بی بلا هرگز
هوش مصنوعی: هر مشکلی که برایت پیش بیاید، نشانه‌ای از محبت است و عشق واقعی همراه با سختی‌ها و مشکلات خودش را نشان می‌دهد. بدون چالش و درد، عشق کامل و واقعی یکسان نمی‌شود.
خلل پذیر نگردد به هیچ عصیان عشق
که این چراغ نمی میرد از هوا هرگز
هوش مصنوعی: عشق به هیچ چیز آسیب نمی‌بیند و نمی‌تواند تحت تأثیر نافرمانی قرار بگیرد، زیرا این چراغ عشق هرگز از هوا خاموش نمی‌شود.
به بی نیازی همت چنان غنی شده ام
که التفات ندارم به کیمیا هرگز
هوش مصنوعی: به لطف توانایی و اراده‌ام، به اندازه‌ای از نظر مالی مستقل شده‌ام که دیگر هیچ توجهي به ثروت‌های گرانبها و جواهرات ندارم.
گران فروخته ما جان و دل به جلوه تو
تو چون کریم نگردیده بر قفا هرگز
هوش مصنوعی: ما جان و دل خود را با قیمت زیاد به زیبایی تو تقدیم کرده‌ایم، تو ای کریم، هرگز به ما پشت نکن.
«نظیری » از پی حرص مراد کمتر رو
نمی‌رسد غم عالم به انتها هرگز
هوش مصنوعی: به دنبال جستجوی خواسته‌های بی‌پایان، هرگز به هدف نخواهی رسید و غم و اندوه دنیا هرگز به پایان نخواهد رسید.