گنجور

شمارهٔ ۲۸۴

فارغ تر از دل تو ندیدم دلی دگر
ایزد تو را سرشته ز آب و گلی دگر
گر مرغ سدره را بکشی مایلی که باز
در خاک و خون طپیده شود بسملی دگر
هر مشکلی که عاجزی ما بیان کند
آسان کنی که پیش نهی مشکلی دگر
از آب و گل غرض شجر قامت تو بود
عالم نداد بهتر ازین حاصلی دگر
از نور محفل تو جهان درگرفته است
نفروخته چراغ تو از محفلی دگر
خاطر به منتهای جمالت نمی رسد
دارم به هر مشاهده ات منزلی دگر
از ماهتاب روی که غیر از جمال دوست
دریای عشق را نبود ساحلی دگر
مستان اساس میکده زیبا نهاده اند
رسمی اگر ز نو ننهد عاقلی دگر
ساقی قدح به کف تو «نظیری » نظر بغیر
دوران ندیده است چو تو غافلی دگر

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فارغ تر از دل تو ندیدم دلی دگر
ایزد تو را سرشته ز آب و گلی دگر
هوش مصنوعی: جز دل تو، دلی رها و بی‌خیال‌تر نیافتم. خداوند تو را از خاک و آب دیگری آفریده است.
گر مرغ سدره را بکشی مایلی که باز
در خاک و خون طپیده شود بسملی دگر
هوش مصنوعی: اگر پرنده‌ای از درخت سدر را بکشی، تو تمایل داری که دوباره در خاک و خون بمارد و جان بدهد.
هر مشکلی که عاجزی ما بیان کند
آسان کنی که پیش نهی مشکلی دگر
هوش مصنوعی: هر مشکلی که تو نتوانی به راحتی بیان کنی، باعث می‌شود که این مشکل بزرگ‌تر به نظر برسد. اما وقتی که آن را با صداقت و به آسانی مطرح می‌کنی، به نوعی می‌توانی به راحتی بر آن غلبه کنی و از آن عبور کنی.
از آب و گل غرض شجر قامت تو بود
عالم نداد بهتر ازین حاصلی دگر
هوش مصنوعی: خداوند برای شکل‌گیری تو از آب و گل بهره برده است و هیچ دستاوردی بهتر از وجود تو در این عالم نیست.
از نور محفل تو جهان درگرفته است
نفروخته چراغ تو از محفلی دگر
هوش مصنوعی: از روشنی و جاذبه‌ی محفل تو، کل جهان روشن و زیبا شده است و چراغ تو هیچ‌گاه از جایی دیگر خرید و فروش نمی‌شود.
خاطر به منتهای جمالت نمی رسد
دارم به هر مشاهده ات منزلی دگر
هوش مصنوعی: فکرم به زیبایی تو نمی‌تواند برسد، زیرا هر بار که تو را می‌بینم، به نوعی احساس می‌کنم که به جایگاه جدیدی در عشق و زیبایی می‌رسم.
از ماهتاب روی که غیر از جمال دوست
دریای عشق را نبود ساحلی دگر
هوش مصنوعی: در نور ماه، تنها زیبایی دوست است که مانند دریاچه عشق، ساحلی دیگر ندارد.
مستان اساس میکده زیبا نهاده اند
رسمی اگر ز نو ننهد عاقلی دگر
هوش مصنوعی: مستان پایه‌های میخانه را به خوبی بنا کرده‌اند و اگر عاقل دیگری بخواهد دوباره رسمی جدید بگذارد، کار درستی انجام نداده است.
ساقی قدح به کف تو «نظیری » نظر بغیر
دوران ندیده است چو تو غافلی دگر
هوش مصنوعی: ای ساقی، هیچکس مانند تو را در این دنیا ندیده است. وقتی تو در حالت غفلت هستی، زیبا و خاصی که قدحی در دست داری، توجه من را جلب کرده است.