شمارهٔ ۲۸۱
هردم از زلف تو دارم کافرستانی دگر
دم به دم نو می کنم از رویت ایمانی دگر
یا تویی یا حسن رخسار تو را دزدیده است
چون تویی گر سر برآرد، از گریبانی دگر
چاشنی کنج آن لب از مذاقم کی رود
گر بگردانم زبان را در نمکدانی دگر
نیست هم دعوی حریفی، حسن تنها هر زمان
رخش می تازد ز میدانی به میدانی دگر
چابکی با خویش طرح ترکتاز افکنده است
گوی دیگر می زند هر دم به چوگانی دگر
تا برون آرد سری از لوح پیشانی او
طفل گردد عقل هر دم در دبستانی دگر
حسن هر سو در لباس صورتی پنهان شود
عشق هر ساعت درآویزد به دامانی دگر
پیش حکمش گر دم از عذر خطای خود زند
می زند بر روی آدم خال عصیانی دگر
درد نایابی و نادانی «نظیری » مشکل است
غیر خاموشی ندیدم هیچ درمانی دگر
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هردم از زلف تو دارم کافرستانی دگر
دم به دم نو می کنم از رویت ایمانی دگر
هوش مصنوعی: هر لحظه از موهایت دلیلی تازه برای کفر میآورم و هر لحظه از روی تو ایمان جدیدی به دست میآورم.
یا تویی یا حسن رخسار تو را دزدیده است
چون تویی گر سر برآرد، از گریبانی دگر
هوش مصنوعی: یا تو هستی، یا اینکه حسن چهرهات را کسی دزدیده است. اگر کسی از دل این زیبایی سر برآورد، این زیبایی اصلاً از جا و دامن دیگری بربفته است.
چاشنی کنج آن لب از مذاقم کی رود
گر بگردانم زبان را در نمکدانی دگر
هوش مصنوعی: اگر بخواهم طعم آن لب را بچشم، طعمش کجا میرود اگر زبانم را در نمکدانی دیگری به چرخش درآورم؟
نیست هم دعوی حریفی، حسن تنها هر زمان
رخش می تازد ز میدانی به میدانی دگر
هوش مصنوعی: هیچ رقیبی برای حسن نیست و هر بار که او جلوه میکند، از یک مکان به مکان دیگر میرود.
چابکی با خویش طرح ترکتاز افکنده است
گوی دیگر می زند هر دم به چوگانی دگر
هوش مصنوعی: یک فرد چابک و ماهر، طرحی از قدرت و یورش را با خود به همراه دارد و هر لحظه با طرز جدیدی به عرصه رقابت وارد میشود.
تا برون آرد سری از لوح پیشانی او
طفل گردد عقل هر دم در دبستانی دگر
هوش مصنوعی: هر بار که فکر یا اندیشهای از ذهن او آزاد میشود، عقل و درک انسان مانند یک کودک تازهوارد به یک مدرسه جدید میشود و هر بار در یادگیری و رشد تازهتری قرار میگیرد.
حسن هر سو در لباس صورتی پنهان شود
عشق هر ساعت درآویزد به دامانی دگر
هوش مصنوعی: زیبایی در هر جهتی به شکل لطیفی پنهان شده است و عشق همیشه به دنبال فرصتی جدید برای ابراز خودش میگردد.
پیش حکمش گر دم از عذر خطای خود زند
می زند بر روی آدم خال عصیانی دگر
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد بهانهای برای اشتباهات خود بیاورد، در واقع تنها باعث تقویت اشتباهاتش میشود.
درد نایابی و نادانی «نظیری » مشکل است
غیر خاموشی ندیدم هیچ درمانی دگر
هوش مصنوعی: درد نداشتن آگاهی و دانش برای «نظیری» بسیار سخت و غیرقابل تحمل است و جز سکوت هیچ راهحلی برای درمان آن ندیدهام.

نظیری نیشابوری