گنجور

شمارهٔ ۲۱

دیدمش در دل نهفتم آه بی‌تأثیر را
در کمان از بس که دزدیدم شکستم تیر را
پای رفتن نیست زین بزمم که در بیرون در
بخت دارد در کمین هجر گریبان گیر را
خوشدل از غیرم که در بزم وصال او نیافت
ذوق درد اضطراب و لذت تغییر را
از کمند دادی گر آزارم خجل از من مباش
کرده ام خاطرنشان خویش صد تقصیر را
گشته دل پامال حسرت عشوه در کارش مکن
قلب زراندود ما ضایع کند اکسیر را
از نگاهی شد «نظیری » صید و من در انفعال
زان که آن وحشی نمی ارزد بهای تیر را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دیدمش در دل نهفتم آه بی‌تأثیر را
در کمان از بس که دزدیدم شکستم تیر را
هوش مصنوعی: من او را در دل پنهان کردم، در حالی که آه بی‌اثر را در کمان نگه داشته‌ام. از بس که دلم را دزدیده، تیر را شکستم.
پای رفتن نیست زین بزمم که در بیرون در
بخت دارد در کمین هجر گریبان گیر را
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که من از این جمع و میخانه نمی‌توانم بروم، زیرا در دنیای خارج، تقدیر و سرنوشت منتظر است تا مرا به جدایی و دوری از معشوق گرفتار کند.
خوشدل از غیرم که در بزم وصال او نیافت
ذوق درد اضطراب و لذت تغییر را
هوش مصنوعی: شخص شاد و سرحال از دیگران است، زیرا در مراسم و جمع‌های عشق او نتوانسته طعم اندوه و دل‌مشغولی را بچشد و از دگرگونی لذت ببرد.
از کمند دادی گر آزارم خجل از من مباش
کرده ام خاطرنشان خویش صد تقصیر را
هوش مصنوعی: اگر تو به من آسیب رسانده‌ای، شرمنده‌ام نکن؛ زیرا من خودم را بابت صد گناهی که کرده‌ام، معذور می‌دانم.
گشته دل پامال حسرت عشوه در کارش مکن
قلب زراندود ما ضایع کند اکسیر را
هوش مصنوعی: دل من تحت تأثیر حسرت و آرزوها قرار گرفته است. نه به دل ما که با زینت و زیبایی‌اش دل ما را ناامید می‌کند، لطمه‌ای بزنید که این علاقه و زیبایی می‌تواند ارزشمند باشد.
از نگاهی شد «نظیری » صید و من در انفعال
زان که آن وحشی نمی ارزد بهای تیر را
هوش مصنوعی: از یک نگاه، «نظیری» به دام افتاد و من در حالت انفعال قرار گرفتم، زیرا آن موجود وحشی ارزش تیر را ندارد.