گنجور

شمارهٔ ۲۰

چه منت از مدد روزگار بر سر ما
که حسن فطرت اصلی نمود جوهر ما
به شعر و شاهدم از کودکی نظربازیست
که عشق خیزد از آب و هوای کشور ما
ز ذوق ما نشود باخبر مذاق سقیم
درست ذایقه داند عیار شکر ما
کمان لعب به زه کرده در کمین بودم
که طایری ننشیند به بام منظر ما
متاع راحت و شادی ما به غارت داد
چه فتنه بود که ناگه درآمد از در ما
کدام عربده انگیز طرح جنگ انداخت
که سنگ تفرقه آمد به جام و ساغر ما
کسی شکفته ز معجون آب و گل نشود
سرشته اند به غم طینت مخمرها
غش وجود به اکسیر عشق زایل کن
که زر شود مست از کیمیای احمر ما
ستاره دل عاشق نهان کند خورشید
کز آفتاب فروزان ترست اختر ما
گداختیم ز دود خمار نایابی
به یک دو جرعه کس آبی نزد به اخگر ما
نوا برآر و درین پرده کن «نظیری » رقص
که هست دلبر ما از الست دلبر ما

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه منت از مدد روزگار بر سر ما
که حسن فطرت اصلی نمود جوهر ما
هوش مصنوعی: ما از روزگار چه توقعی داشته باشیم وقتی که نیکی و زیبایی ذات ما را نشان داده است.
به شعر و شاهدم از کودکی نظربازیست
که عشق خیزد از آب و هوای کشور ما
هوش مصنوعی: از زمان کودکی، به شعر و هنر علاقه‌مند بوده‌ام و این احساس عشق و محبت در آب و هوای سرزمین ما زاده می‌شود.
ز ذوق ما نشود باخبر مذاق سقیم
درست ذایقه داند عیار شکر ما
هوش مصنوعی: از شوق و ذوق ما دیگران خبر ندارند، چون طعم تلخی را که دارند نمی‌توانند به درستی درک کنند. تنها کسی که می‌تواند شکرینی ما را بشناسد، خود ما هستیم.
کمان لعب به زه کرده در کمین بودم
که طایری ننشیند به بام منظر ما
هوش مصنوعی: در کمین نشسته بودم تا طایی به بام ما ننشیند که با کمان و تیر خود سرگرم بازی بوده‌ام.
متاع راحت و شادی ما به غارت داد
چه فتنه بود که ناگه درآمد از در ما
هوش مصنوعی: ما از خوشی و شادی‌مان به یکباره محروم شدیم، چه آشفتگی‌ای که ناگهان به زندگی‌مان هجوم آورد.
کدام عربده انگیز طرح جنگ انداخت
که سنگ تفرقه آمد به جام و ساغر ما
هوش مصنوعی: کیست که با کلمات خود وادار به دعوا و جدل شد و موجب شد که اختلافات به دل‌های ما نفوذ کند و شادی و خوشی‌امان را تحت تأثیر قرار دهد؟
کسی شکفته ز معجون آب و گل نشود
سرشته اند به غم طینت مخمرها
هوش مصنوعی: هیچ کس با ترکیب آب و گل به کمال نمی‌رسد، بلکه آن‌هایی که خمیره‌شان با غم و اندوه آمیخته شده، چنین حالتی پیدا می‌کنند.
غش وجود به اکسیر عشق زایل کن
که زر شود مست از کیمیای احمر ما
هوش مصنوعی: وجود خود را با پیوند به عشق از بین ببر، تا مانند طلا از جادوی ما سرمست شود.
ستاره دل عاشق نهان کند خورشید
کز آفتاب فروزان ترست اختر ما
هوش مصنوعی: عشق در دل عاشق به گونه‌ای پنهان است که خورشید هم توانایی نشان دادن نور بیشتری را ندارد. در واقع، ستاره‌ ما از آفتاب بیشتر می‌درخشد.
گداختیم ز دود خمار نایابی
به یک دو جرعه کس آبی نزد به اخگر ما
هوش مصنوعی: ما از سرما و غم ناشی از رویایی غیرقابل دسترس، محو و آب‌رفته‌ایم و تنها با نوشیدن چند قطره از آب به یاد خاطرات گذشته، می‌توانیم کمی از آتش درون خود را تسکین دهیم.
نوا برآر و درین پرده کن «نظیری » رقص
که هست دلبر ما از الست دلبر ما
هوش مصنوعی: آواز را بلند کن و در این فضا برای «نظیری» رقصی بکن، چرا که محبوب ما از زمان الست، محبوب ماست.