گنجور

شمارهٔ ۱۵ - یک قصیده

هرچه در معرض فنا باشد
دل درو بستن از خطا باشد
مال دنیا تمام عاریت است
عاریت را بقا کجا باشد؟
لیک این عاریت که می گویم
دست افزار کارها باشد
هرچه در خیر کار فرمایی
نفع آن کار مر تو را باشد
ور به غفلت معطلش داری
رود و غفلت از قفا باشد
مال دنیا چو سیل درگذرست
سیل در خانه کی روا باشد؟
سر به صحرا و کشت زارش ده
تا تو را حاصل و نما باشد
هرچه ده در عوض بود یک را
حسرت از رفتنش چرا باشد؟
بخل و همت چو بوی نیک، بد است
شهرتش در کف صبا باشد
به خوشی بو ز ناف ها آرد
گرچه در چین و در خطا باشد
به بدی بو برد ز مزبله ها
گرچه در خانه و سرا باشد
آدمی را به قدر همت و بخل
همه جا قیمت و بها باشد
زین کریمان اگرچه سایل را
خاک در دیده توتیا باشد
مرد را همت بلندخوش است
گر شهنشه اگر گدا باشد
هفت دریا به جنب خاطر من
ژاله در کام اژدها باشد
سایلان کفم که هرچه دهد
کمش افزون ز مدعا باشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.