گنجور

شمارهٔ ۱۶ - در تولد یکی از دختران و مدح حضرت زهرا (ع)

گذشت کوکبه ام از فلک که زهره برآمد
زیاده گشت صفا خانه روبم از سفر آمد
بر آستان ثنایم نثار یمن قدم شد
سعادت و شرف مشتری که بر اثر آمد
سزد که سلسله زرین کند چو زهره و پرچین؟
بلی به طالع رودابه عقد زال زر آمد
شمیم نفخه روح القدس شنید مشامم
رسید ثانی مریم ز عیسیم خبر آمد
نوید مایده عیسوی که مریم ما را
بمهرگان ثمر نوبهار ماحضر آمد
ز آشیان خطرناک رست مرغ امیدم
ز بیضه بچه برآوردم و ببال و پر آمد
بس این نشانه شب خیزیم که طایر تسلیم
ز بطن طوق بگردن چو قمری سحر آمد
اگر صحیح طراوت نبینیم عجبی نیست
نماند رنگ برویم که پاره جگر آمد
ز گوشه جگرم بود آب روی تمنا
شکست گونه لعلم که تیشه بر کمر آمد
بسوی ملک فنایم روان ز کشور هستی
بحد سردی و خشگی مزاج گرم و تر آمد
ز کم رطوبتیم شاخ نخل خشگ ثمر داد
چو استخوان رطب کاشتم رطب ثمر آمد
مدار از رحم روزگار چشم فراغت
که همچو کیسه جراح پر ز نیشتر آمد
محیط ظلمت و نورم هزار بار نمودند
ز بطن بدر آیم که دور من بسر آمد
تمام شد خط پرگار من بنقطه آخر
ز دایره بدر آیم که دور من بسر آمد
نتایج ملکوتست از نتیجه طبعم
مشخص است که ام النسا ز بوالبشر آمد
رسید حد تناسل بده هزار قریبم
که هر یک از دگری در قبول پیشتر آمد
کنم تلاش فزونی که بهر دانش فرزند
گواه دانش جد و فضیلت پدر آمد
کنون بحد بلاغت رسد پیمبر وحیم
که بعد سن بلوغم یک اربعین بسر آمد
قدوم دختر بر فضل من چو زهره زهرا
ز بعد بعثت احمد دلیل معتبر آمد
چو نخل قوت؟ خانه بود؟ شهدم
گلم بشهد سرشتند نطفه گلشکر آمد
بخلوت حرمم زان گریخت نقطه صلبی
که صدر دفتر دیوان من پر از گهر آمد
گر از خزف بر من خوارتر نمود مرانش
بنزد مادر خود پربهاتر از گهر آمد
نشاط زمزمه ماکیان و بیضه خویش است
چنان که بانگ خروس از سفیده سحر آمد
حجاب دختر اول ز خانه ساخت نفورم
یکی نبود بسم نور دیده دگر آمد
بروی این دو سعید اخترم سرود و سرور است
طرب کنید که مهمان زهره و قمر آمد
خواص کحل سپاهان غبار مقدمشان داشت
که دست و روی سیه کرده قوت بصر آمد
ز مکر و شعبده عشق هان و هان بخبر باش
که آن پری متمثل بصورت بشر آمد
ز باب؟ از اصابت نظرم بود
جمال من متفرق به چند باب درآمد
بهر هنر صفتم از جمال خوی نمودند
یک آفتاب منیر از هزار غرفه برآمد
کنون ز عین من این مردمان عین؟
که عین انسان انسان عین در نظر آمد
هزار شکر کزین نو رسیده دخت شریفم
ز مغز رحمت سودای مادرش بدر آمد
ز پای تا بسرم از خیال حق همه جان بود
مثال او بضمیرم فتاد جانور آمد
به این قصیده برجسته شد تدارک عیبم
که دختر و پسرم توأمان بیکدگر آمد
بنات نعش نهفتم به حسن نظم چو پروین
به نرد خویش بنازم که بازیم قدرآمد
نبود اگرچه گوارا رسیدنش بمذاقم
به بخت خویش موافق چو شیر با شکر آمد
دل از فراخی جا جمع گشت تاجورنرا
ز خیل حلقه بگوشان سری به حلقه درآمد
چو زهره گر بهبودطست کوکبش نزنم طعن
برادران عقب را چراغ رهگذر آمد
فروغ دوستی آلش از جمال هویداست
خصال جد و پدر از شمایلش سیر آمد
بمهر فاطمه روشن دل آن نشد به چه معنی
به حسن ماده تقویم احسن الصور آمد
گل حدیقه صلب رسول زهره زهرا
که از صباح عروسان شکفته روی تر آمد
لطیفه «انا املح » که از جمال صبیحش
کلاله خم گیسو چو هاله قمر آمد
کشد جماعت نسوان امت از ته دوزخ
بآن دو زلف چو «حبل المتین » که با کمر آمد
چنان رسید به معراج حد حسن جمالش
که قاب قوسین از ابروانش درنظر آمد
ز آب و گل شجری بردمید باغ نبی را
که اصل جمله سادات فرع آن شجر آمد
هزار شاخچه شد سبز زان درخت برومند
که هر کدام برفعت سپهر سایه ور آمد
زدند تیشه کاوش به کان فطرت آدم
نتاج ازو گهر و نسل دیگران شجر آمد
علی سحاب و صدف فاطمه محیط نبی شد
که چون حسین و حسن شان دو قیمتی گهر آمد
چو می کند رخ خاتون خلد زیور و افسر
علیش با دو گهر گوشوار تاج سر آمد
سرادق ملکوتش به این جهان بکشیدند
که دستگاه مهین بود و عرصه مختصر آمد
گذاشتند بخلد برین اثاثیه بیتش
که زود جانب منزل تواند از سفر آمد
لوای مجد به عرش مجید و قبه خضرا
جهان به کلبه و پشمینه ای برو بسر آمد
شتاب داشت که پیمان بحق درست رساند
گذاشت رخت به منزل که در سفر خطر آمد
عوض به مسکنت و فقر کرده جاه جهان را
که فقر لازم شخصست و جاه بر گذر آمد
یقین بدان که ولای علی و مذهب آلش
طریقه ایست که او از صراط راست تر آمد
درست گشت که آل بتول آل رسولست
گهی که زیر عبا با علی و آل برآمد
حدیث اول نوری که بی خلاف درستست
روایتی است که از راویان معتبر آمد
دگر که خلقت حیدر ز نور پاک رسولت
بقول حق نبی از نقاب در خبر آمد
چو این دو قول مطابق کنی بری ز تعصب
بشارتست علی و مصطفی چو ماه و خور آمد
ز شخص فاطمه کان پرده شد میانه هر دو
مثال هر دو چو نور دو چشم و یک نظر آمد
کسی که تفرقه آل مرتضی و نبی کرد
ز مشرکان دوبینش نگر که کج نظر آمد
که در سیادت آل رسول شبهه بیان کرد
که از فضول زبان در زبانه مستقر آمد
اگر بصورت جد گفت بایدش بسزا کشت
وگر بهرزه سرائید دوزخش مقر آمد
بس است از پی الزام دفع شبهه «نظیری »
بیان این دو سه مصرع که لب و مختصر آمد
همیشه تا به سپهر کمال و فضل هویداست
که آفتاب محمد شد و علی قمر آمد
موالیان موحد بر اوج رفعت و دولت
زنند طبل که بر مشرکان دین خطر آمد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گذشت کوکبه ام از فلک که زهره برآمد
زیاده گشت صفا خانه روبم از سفر آمد
هوش مصنوعی: زمانی که ستاره زهره در آسمان نمایان شد، حال و هوای من نیز به طرز عجیبی تغییر کرد و منزلت من از بلندی آسمان بیشتر شد. همچنین، خانه‌ام که از سفر برگشته بود، حالتی تازه و پر از صفا پیدا کرد.
بر آستان ثنایم نثار یمن قدم شد
سعادت و شرف مشتری که بر اثر آمد
هوش مصنوعی: در برابر ستایش و غزلم، خوشبختی و شخصیت والای مشتری (ستاره بزرگ) به قدمِ مبارک رفته است.
سزد که سلسله زرین کند چو زهره و پرچین؟
بلی به طالع رودابه عقد زال زر آمد
هوش مصنوعی: آیا شایسته نیست که مانند زهره و پرده‌ای زیبا، زنجیری از طلا بسازد؟ بله، به سرنوشت رودابه، ازدواج زال با جواهری از طلا می‌رسد.
شمیم نفخه روح القدس شنید مشامم
رسید ثانی مریم ز عیسیم خبر آمد
هوش مصنوعی: بوی دل‌انگیز روح‌القدس به مشامم رسید و خبری از مریم و عیسی به گوشم رسید.
نوید مایده عیسوی که مریم ما را
بمهرگان ثمر نوبهار ماحضر آمد
هوش مصنوعی: خبر خوش آمدن نعمت‌های عیسوی به ما، که مریم این نعمت‌ها را در جشن‌های مهرگان به ما تقدیم کرده است، مانند ثمرات بهاری است که در زمان حضور ما به بار نشسته است.
ز آشیان خطرناک رست مرغ امیدم
ز بیضه بچه برآوردم و ببال و پر آمد
هوش مصنوعی: از مکانی پرخطر آزاد شدم و با امیدی که در دل داشتم، از تخم خود بیرون آمدم و بال و پر رشد کردم.
بس این نشانه شب خیزیم که طایر تسلیم
ز بطن طوق بگردن چو قمری سحر آمد
هوش مصنوعی: این نشان‌دهنده این است که ما به زودی از خواب بیدار خواهیم شد، زیرا پرنده‌ای که تسلیم شده، به مانند قمری که در صبح به آواز می‌خواند، از میان طوقی بر گردن خود آزاد می‌شود.
اگر صحیح طراوت نبینیم عجبی نیست
نماند رنگ برویم که پاره جگر آمد
هوش مصنوعی: اگر شادابی واقعی را نبینیم، نباید تعجب کنیم؛ چون رنگ و رونق ما همیشگی نیست و ممکن است به دلایل مختلف دچار تغییر شود.
ز گوشه جگرم بود آب روی تمنا
شکست گونه لعلم که تیشه بر کمر آمد
هوش مصنوعی: از دل شاداب و پر از آرزویم، چشمانم پر از اشک شد و امیدهایم را سرزنش کرد، مانند تیشه‌ای که به کمر درختی می‌کوبد.
بسوی ملک فنایم روان ز کشور هستی
بحد سردی و خشگی مزاج گرم و تر آمد
هوش مصنوعی: به سوی سرزمین فنا در حرکت هستم، از سرزمین هستی با حالتی سرد و خشک می‌روم، در حالی که مزاج من گرم و تر است.
ز کم رطوبتیم شاخ نخل خشگ ثمر داد
چو استخوان رطب کاشتم رطب ثمر آمد
هوش مصنوعی: ما از کم آبی به درختی تبدیل شده‌ایم که میوه نمی‌دهد. مانند اینکه هسته یک خرما را کاشته‌ام و انتظار می‌رود میوه‌ای از آن به دست آید.
مدار از رحم روزگار چشم فراغت
که همچو کیسه جراح پر ز نیشتر آمد
هوش مصنوعی: در انتظار آرامش زندگی نباش، چرا که روزگار مانند کیسه‌ای پر از زخم و درد است و لحظه‌ای آرامش به انسان نمی‌دهد.
محیط ظلمت و نورم هزار بار نمودند
ز بطن بدر آیم که دور من بسر آمد
هوش مصنوعی: در تاریکی و روشنی، چهره‌های مختلفی از من را هزار بار نشان داده‌اند. حال وقت آن رسیده که از دل این وضع بیرون بیایم، چرا که دورتا دور من به پایان رسیده است.
تمام شد خط پرگار من بنقطه آخر
ز دایره بدر آیم که دور من بسر آمد
هوش مصنوعی: من به پایان راه خود رسیدم و اکنون می‌خواهم از دایره زندگی‌ام خارج شوم؛ زیرا دوره‌ام به اتمام رسیده است.
نتایج ملکوتست از نتیجه طبعم
مشخص است که ام النسا ز بوالبشر آمد
هوش مصنوعی: نتایج آسمانی نشان می‌دهد که بر اساس طبیعت من، پیداست که مادر زنان از آدم (بوالبشر) به وجود آمده است.
رسید حد تناسل بده هزار قریبم
که هر یک از دگری در قبول پیشتر آمد
هوش مصنوعی: به روزگاری نزدیک می‌شوندم که نسل جدیدی از مردم به وجود می‌آید و هر کدام از آن‌ها در پذیرش یکدیگر پیشتاز خواهند بود.
کنم تلاش فزونی که بهر دانش فرزند
گواه دانش جد و فضیلت پدر آمد
هوش مصنوعی: من تلاش می‌کنم بیشتر و بهتر تا برای رشد و یادگیری فرزندم، نشانه‌های دانش و فضیلت پدر و جد او را به نمایش بگذارم.
کنون بحد بلاغت رسد پیمبر وحیم
که بعد سن بلوغم یک اربعین بسر آمد
هوش مصنوعی: اکنون پیامبر وحی به کمال شیوایی و بلاغت رسیده است، چرا که پس از رسیدن به سن بلوغ، چهل سال از زندگی‌اش گذشته است.
قدوم دختر بر فضل من چو زهره زهرا
ز بعد بعثت احمد دلیل معتبر آمد
هوش مصنوعی: ورود دختر به زندگی‌ام مانند ورود زهره، دختر پیامبر، پس از بعثت پیامبر احمد (ص) به عنوان نشانه‌ای معتبر و قابل توجه است.
چو نخل قوت؟ خانه بود؟ شهدم
گلم بشهد سرشتند نطفه گلشکر آمد
هوش مصنوعی: چرا نخل قوت باشد؟ خانه‌ای وجود دارد؟ شهدی که گلو را شیرین می‌کند، درون نطفه گل شکل گرفته است.
بخلوت حرمم زان گریخت نقطه صلبی
که صدر دفتر دیوان من پر از گهر آمد
هوش مصنوعی: در خلوت حرم من، نقطه‌ای از سختی فرار کرد، چرا که دفتر زندگی‌ام پر از جواهرات ارزشمند شده بود.
گر از خزف بر من خوارتر نمود مرانش
بنزد مادر خود پربهاتر از گهر آمد
هوش مصنوعی: اگر چیزی از خزف (چیزی بی‌ارزش) نزد من خوارتر باشد، آن را به مادرش برگردان، زیرا برای او از جواهر گرانبها‌تر است.
نشاط زمزمه ماکیان و بیضه خویش است
چنان که بانگ خروس از سفیده سحر آمد
هوش مصنوعی: شوق و شادی پرندگان ناشی از وجود تخم‌هایشان است، درست مانند آواز خروس که در صبح زود به گوش می‌رسد.
حجاب دختر اول ز خانه ساخت نفورم
یکی نبود بسم نور دیده دگر آمد
هوش مصنوعی: دختر ابتدا پرده‌ای از خانه‌اش برایم برپا کرده بود، اما یکی از آنها نبود. سپس نور جدیدی در چشمم پدیدار شد.
بروی این دو سعید اخترم سرود و سرور است
طرب کنید که مهمان زهره و قمر آمد
هوش مصنوعی: بر روی این دو اختر خوش‌یمن، سرور و شادی برقرار است. خوشحال باشید که مهمان دو چهره‌ی درخشان، زهره و قمر، آمده است.
خواص کحل سپاهان غبار مقدمشان داشت
که دست و روی سیه کرده قوت بصر آمد
هوش مصنوعی: خاصیت کحل سپاهانی که به آن اشاره شده، به قدری قوی است که گرد و غبار حضورشان به چشم می‌آید و این گرد و غبار می‌تواند باعث تیرگی دست و صورت شود، اما در عین حال توانایی بینایی را نیز افزایش می‌دهد.
ز مکر و شعبده عشق هان و هان بخبر باش
که آن پری متمثل بصورت بشر آمد
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که در دل عشق، ترفندها و فریب‌هایی وجود دارد. آن موجود زیبا و دل‌انگیز که به صورت انسان ظاهر شده، در حقیقت عشق است که در لباس بشری خودش را نشان می‌دهد.
ز باب؟ از اصابت نظرم بود
جمال من متفرق به چند باب درآمد
هوش مصنوعی: از راه دقت و توجهی که به آن داشتم، زیبایی‌ام به چندین بخش تقسیم شد.
بهر هنر صفتم از جمال خوی نمودند
یک آفتاب منیر از هزار غرفه برآمد
هوش مصنوعی: به خاطر هنر من، چهره‌ام را زیبا کردند. همچون خورشیدی روشن که از هزار اتاقک به‌دور دست می‌شود.
کنون ز عین من این مردمان عین؟
که عین انسان انسان عین در نظر آمد
هوش مصنوعی: اکنون من به خاطر درک و بینش خود، این آدم‌ها را چگونه می‌بینم؟ چرا که در نظر من، انسان به معنای واقعی خود، همان انسان است.
هزار شکر کزین نو رسیده دخت شریفم
ز مغز رحمت سودای مادرش بدر آمد
هوش مصنوعی: هزار بار سپاس که دختر نجیب و باارزشی به دنیا آمده است و از دل رحمت مادرش، وجودش به این عالم عرضه شده.
ز پای تا بسرم از خیال حق همه جان بود
مثال او بضمیرم فتاد جانور آمد
هوش مصنوعی: از سر تا پا، همه وجودم پر از تصور و یاد خداوند است و این احساس در دل من جا گرفته است، گویی جان یک موجود زنده در من به وجود آمده است.
به این قصیده برجسته شد تدارک عیبم
که دختر و پسرم توأمان بیکدگر آمد
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به این نکته اشاره می‌کند که با تلاش و کوشش خود، به نوعی نقص‌هایش را جبران کرده است و به زندگی‌اش شکل و جلوه‌ای خاص بخشیده که فرزندانش، هم دختر و هم پسر، به یکدیگر مرتبط و متصل هستند.
بنات نعش نهفتم به حسن نظم چو پروین
به نرد خویش بنازم که بازیم قدرآمد
هوش مصنوعی: دختران ستاره‌ای را در قالبی زیبا پنهان کرده‌ام. مثل پروین (مجموعه‌ای از ستاره‌ها) به هنر خود افتخار می‌کنم؛ چرا که برتری و زیبایی‌ام به نمایش درآمده است.
نبود اگرچه گوارا رسیدنش بمذاقم
به بخت خویش موافق چو شیر با شکر آمد
هوش مصنوعی: اگرچه نبود، اما وقتی که آمد، طعمش برایم خوشایند بود و به مانند شیر و شکر، با بخت من سازگار شد.
دل از فراخی جا جمع گشت تاجورنرا
ز خیل حلقه بگوشان سری به حلقه درآمد
هوش مصنوعی: دل به خاطر فضای زیاد، از جمعیت حلقه‌دارها پر شد و تاجری معروف به جمع حاضر شد.
چو زهره گر بهبودطست کوکبش نزنم طعن
برادران عقب را چراغ رهگذر آمد
هوش مصنوعی: اگر ماه زیبا و سالم باشی، من بر روی ستاره‌ات حسادت نمی‌کنم و به برادران عقب هم انتقاد نمی‌کنم؛ زیرا تو همچون چراغی در مسیر دیگران می‌درخشی.
فروغ دوستی آلش از جمال هویداست
خصال جد و پدر از شمایلش سیر آمد
هوش مصنوعی: دوستی آل او به زیبایی‌اش روشن است و ویژگی‌های پدر و جدش از صورت او نمایان است.
بمهر فاطمه روشن دل آن نشد به چه معنی
به حسن ماده تقویم احسن الصور آمد
هوش مصنوعی: دل کسی که با محبت فاطمه نورانی می‌شود، به چه معنی است که حسن، فرزند او، تجلی بهترین شکل‌ها در تقویم هستی است؟
گل حدیقه صلب رسول زهره زهرا
که از صباح عروسان شکفته روی تر آمد
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف گل زیبایی می‌پردازد که از صلب رسول خدا و فاطمه زهرا به وجود آمده است. تصویرگری آن نشان‌دهنده زیبایی و شکوفایی این گل در صبحی است که عروس‌ها در حال جشن گرفتن هستند. این گل نماد مهربانی و پاکی است که از ریشه‌ای مقدس و باعظمت برآمده است.
لطیفه «انا املح » که از جمال صبیحش
کلاله خم گیسو چو هاله قمر آمد
هوش مصنوعی: شخصی که به زیبایی خود افتخار می‌کند و زیبایی‌اش آن‌قدر درخشان است که مانند هاله‌ای که دور ماه می‌افتد، زیبایی حاضرش را به نمایش می‌گذارد. این تشبیه نشان‌دهنده شادی و دلنشینی جذابیت اوست.
کشد جماعت نسوان امت از ته دوزخ
بآن دو زلف چو «حبل المتین » که با کمر آمد
هوش مصنوعی: زنان مؤمن از اعماق جهنم به خاطر زیبایی و جذابیت موی بلندشان، همانطور که حبل المتین (حسینت) برای تقویت و نگه‌داشتن است، نجات داده می‌شوند و با کمر خود به سوی بهشت می‌آیند.
چنان رسید به معراج حد حسن جمالش
که قاب قوسین از ابروانش درنظر آمد
هوش مصنوعی: او به بالاترین مقام زیبایی و کمال رسید، به گونه‌ای که ابروهایش همچون دو قوس در نظر آمده است.
ز آب و گل شجری بردمید باغ نبی را
که اصل جمله سادات فرع آن شجر آمد
هوش مصنوعی: من از آب و گل درختی را برادرم که باغ نبی، جایی است که نسل اصلی سادات از آن درخت نشأت گرفته است.
هزار شاخچه شد سبز زان درخت برومند
که هر کدام برفعت سپهر سایه ور آمد
هوش مصنوعی: درختی تنومند و سرسبز هزاران شاخه دارد که هر یک از آن‌ها به سمت آسمان بالا رفته و سایه‌ای بر آن می‌افکند.
زدند تیشه کاوش به کان فطرت آدم
نتاج ازو گهر و نسل دیگران شجر آمد
هوش مصنوعی: در دل طبیعت انسان، جایی که حقیقت و اصل وجود او نهفته است، با تلاش و کاوش به جواهرات و نسل‌های دیگر دست می‌یابند و از آن به عنوان منبعی برای رشد و شکوفایی یاد می‌کنند.
علی سحاب و صدف فاطمه محیط نبی شد
که چون حسین و حسن شان دو قیمتی گهر آمد
هوش مصنوعی: علی به عنوان بارانی فراگیر و فاطمه همچون صدفی، فضای زندگی پیامبر را فراهم کردند. در این فضا، حسین و حسن به عنوان دو گوهر با ارزش و قیمتی ظهور کردند.
چو می کند رخ خاتون خلد زیور و افسر
علیش با دو گهر گوشوار تاج سر آمد
هوش مصنوعی: زمانی که می‌خندد روی خاتون بهشت با زیور و تاجش، گوشواره‌هایش هم درخشان و زیبا به سر می‌آید.
سرادق ملکوتش به این جهان بکشیدند
که دستگاه مهین بود و عرصه مختصر آمد
هوش مصنوعی: فضای ملکوتی و بالای او را به این دنیا آوردند، زیرا که حکومت بزرگ و وسیع او در این دنیا نیز مشهود است، اگرچه عرصه و مکان آن محدود و کوچک است.
گذاشتند بخلد برین اثاثیه بیتش
که زود جانب منزل تواند از سفر آمد
هوش مصنوعی: آنها بر روی وسایل خانه‌اش بخل کرده بودند، زیرا ممکن بود که به زودی از سفر به خانه بازگردد.
لوای مجد به عرش مجید و قبه خضرا
جهان به کلبه و پشمینه ای برو بسر آمد
هوش مصنوعی: پرچم افتخار بر بلندای عرش قرار گرفته، و گنبد سبز، دنیای ما را به کلبه‌ای ساده و پشمین متصل کرده است.
شتاب داشت که پیمان بحق درست رساند
گذاشت رخت به منزل که در سفر خطر آمد
هوش مصنوعی: او تصمیم گرفته بود که به مقصد خود برسد و به درستی به عهد و پیمان خود عمل کند، بنابراین وسایل خود را جمع کرد تا به خانه برگردد، زیرا در سفر خطراتی ممکن بود او را تهدید کند.
عوض به مسکنت و فقر کرده جاه جهان را
که فقر لازم شخصست و جاه بر گذر آمد
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره شده که انسان باید به فقر و عدم دارایی خود را عوض کند تا به جایگاه و مقام برسد، زیرا فقر جزئی از وجود انسان است و مقام و اعتبار زودگذر و فانی است. به عبارت دیگر، اهمیت فقر بر مقام و مرتبه‌ ای که انسان به دست می‌آورد تأکید شده و بیان می‌کند که واقعیات زندگی به گونه‌ای هستند که مقام‌ها و جایگاه‌ها موقتی هستند و فقر می‌تواند جزئی از شخصیت فرد باشد.
یقین بدان که ولای علی و مذهب آلش
طریقه ایست که او از صراط راست تر آمد
هوش مصنوعی: به طور قطع بدان که پیروی از علی و مذهب فرزندان او راهی است که از راه راست نیز درست‌تر و بهتر است.
درست گشت که آل بتول آل رسولست
گهی که زیر عبا با علی و آل برآمد
هوش مصنوعی: درست است که خانواده‌ی حضرت فاطمه (علیهاالسلام) نسبت به خانواده‌ی پیامبر (صلى الله علیه وآله) از هم‌خانواده‌اند. گاهی اوقات تحت عبا، علی (علیه‌السلام) و خانواده‌اش حضور می‌یابند.
حدیث اول نوری که بی خلاف درستست
روایتی است که از راویان معتبر آمد
هوش مصنوعی: اولین گفتار، نوری است که بدون هیچ شک و تردیدی درست و صحیح می‌باشد، و این روایت از راویان معتبر نقل شده است.
دگر که خلقت حیدر ز نور پاک رسولت
بقول حق نبی از نقاب در خبر آمد
هوش مصنوعی: آفرینش حضرت حیدر (علیه‌السلام) از نور پاک پیامبرت به حق به ما خبر داده شده است که از پرده‌ای رازآلود برملا شده است.
چو این دو قول مطابق کنی بری ز تعصب
بشارتست علی و مصطفی چو ماه و خور آمد
هوش مصنوعی: وقتی این دو سخن را با هم همسو کنی، از تعصب آزاد می‌شوی و این مژده‌ای است مانند وجود علی و مصطفی که همچون ماه و خورشید درخشان هستند.
ز شخص فاطمه کان پرده شد میانه هر دو
مثال هر دو چو نور دو چشم و یک نظر آمد
هوش مصنوعی: بین فاطمه و شخص دیگری پرده‌ای افتاد، مانند دو نوری که هر دو همچون دو چشم هستند و در یک نگاه به هم می‌نگرند.
کسی که تفرقه آل مرتضی و نبی کرد
ز مشرکان دوبینش نگر که کج نظر آمد
هوش مصنوعی: کسی که بین علی (ع) و پیامبر (ص) اختلاف ایجاد کرد، باید به حال او افسوس خورد و دیدگاهش را زیر سؤال برد؛ زیرا او به درستی نمی‌نگرد و دچار انحراف شده است.
که در سیادت آل رسول شبهه بیان کرد
که از فضول زبان در زبانه مستقر آمد
هوش مصنوعی: در مورد عظمت و شرافت خاندان پیامبر، شبهه‌ای مطرح شد که به واسطه سخنان بی‌مورد به این موضوع پرداخته شد.
اگر بصورت جد گفت بایدش بسزا کشت
وگر بهرزه سرائید دوزخش مقر آمد
هوش مصنوعی: اگر کسی به طور جدی و با دلیل صحبت کند، باید براساس آن اهمیت بدهیم و در غیر این صورت، اگر حرف‌هایش بی‌محتوا و بی‌ارزش باشد، عذابش در جهنم ثبت می‌شود.
بس است از پی الزام دفع شبهه «نظیری »
بیان این دو سه مصرع که لب و مختصر آمد
هوش مصنوعی: کافی است برای رفع شبهه و الزام، بیان چند خط ساده که مختصر و مفید باشد.
همیشه تا به سپهر کمال و فضل هویداست
که آفتاب محمد شد و علی قمر آمد
هوش مصنوعی: همیشه در آسمان کمال و فیض، وجود پیامبر محمد مانند آفتاب درخشان است و علی چون قمر تابنده و روشن در کنار اوست.
موالیان موحد بر اوج رفعت و دولت
زنند طبل که بر مشرکان دین خطر آمد
هوش مصنوعی: بندگان خدا در اوج قدرت و عزت خود طبل شادی می‌زنند، زیرا بر کسانی که به خداوند ایمان ندارند، خطر ایمنی دین توجه دارد.